– ارزیابی توانایی شرکت در تحصیل نرخ مناسبی از بازدهی: اعتباردهندگان و مالکان میتوانند نرخ بازده دارایی یک شرکت را با سایر شرکتها یا متوسط صنعت مقایسه کنند. نرخ بازده دارایی اطلاعاتی را درباره سلامتی مالی شرکت فراهم میکند.
– جمع آوری اطلاعات در مورد اثربخشی مدیریت: نرخ بازده دارایی در یک دوره زمانی در تعیین اینکه آیا واحد اقتصادی دارای مدیر لایقی است؛ کمک میکند.
– طرح سودهای آتی: عرضهکنندگان بالقوه سرمایه شرکت، سرمایه گذاری حال و آینده و بازده مورد انتظار از آن را مورد ارزیابی قرار می دهند.
اما بازده دارایی بیشتر برای اندازه گیری عملکرد میتواند مورد استفاده قرار گیرد. مدیران میتوانند از این نرخ در سطوح مختلف جهت کمک در تصمیمگیریهایشان جهت حداکثر کردن سود و ارزش افزوده به شرکت استفاده کنند. مدیران از این نرخ در موارد زیر استفاده میکنند:
– اندازهگیری عملکرد هر بخش مجزا از شرکت وقتی که با هر بخش به عنوان یک مرکز سرمایهگذاری رفتار می شود: در یک مرکز سرمایهگذاری، هر مدیری هم سود و هم سرمایهگذاری را کنترل میکند. نرخ بازده دارایی ابزار بنیادی جهت ارزیابی سودآوری و عملکرد میباشد.
– ارزیابی پیشنهادهای مخارج سرمایهای: بودجهبندی سرمایهای طرحریزی بلندمدتی برای مواردی همچون احیا، جایگزینی یا توسعه تسهیلات میباشد.
– کمک در پایهگذاری اهداف مدیریت: اثربخشترین نگرشها به هدفگذاری، از فرایند بودجهای استفاده میکند که هر مدیری در ایجاد آن اهداف و استانداردها و در برقرار کردن بودجههای عملیاتی که با این اهداف و استانداردها مواجه میشوند، سهیم است. آغاز و پایان هر فرایند بودجهبندی با هدف، ROA میباشد.
شاید بهترین دلیل برای عمومی بودن ROA سادگی آن میباشد. این نرخ به طور تنهایی یا در ترکیب با سایر اندازه گیریها، معمولترین شاخص مورد استفاده مدیریت برای عملکرد و سودآوری شرکت میباشد(بازگیر، ۱۳۸۴).
۲-۳ پیشینه پژوهش
۲-۳-۱ بخش اول: پیشینه تأمین مالی خارج از ترازنامه
۲-۳-۱-۱ پیشینه پژوهشهای خارجی
ژانک (۲۰۰۷) تحقیقی با عنوان، نتایج اقتصادی تأمین مالی خارج از ترازنامه: شواهدی از سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه، به بررسی مشخصات و نتایج به کارگیری نوع خاصی از ابزارهای تأمین مالی خارج از ترازنامه تحت عنوان سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه به صورت تجربی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تجربی این تحقیق همراه با پیش بینیهای تئوریکی نشان داده است، که شرکتهایی با هزینه نمایندگی بالا، دارای عدم تقارن اطلاعاتی بالا و در نتیجه دارای انگیزه های مخاطره آمیز زیاد، به احتمال بیشتری سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه را به عنوان منبع تأمین مالی انتخاب میکنند(مرادزاده فرد و فرامرز، ۱۳۸۸: ۱۰-۷).
ولی جی (۲۰۰۶) تحقیقی تحت عنوان، فعالیتهای خارج از ترازنامه، ثبات درآمدها و قیمت سهام: شواهدی از اجارههای عملیاتی انجام داده است. در این تحقیق چگونگی کاربردی افشای اطلاعات در رابطه با اجارههای عملیاتی در یاداشتهای توضیحی صورتهای مالی و پیش بینی درآمدها و بازده سهام آتی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان داد که افزایش در فعالیتهای اجاره عملیاتی منجر به کاهش درآمدهای آتی می شود. یافته های مذکور با نزولی بودن بازده نهایی سرمایه گذاری در اجارههای عملیاتی سازگار است. آزمونهای نهایی نشان داد که سرمایه گذاران به طور کامل انتظار ارتباط منفی بین فعالیتهای اجاره عملیاتی خارج از ترازنامه و درآمدهای آتی را دارند.
لیم، من و میهو (۲۰۰۵) تحقیقی را تحت عنوان “ارزیابی بازار تأمین مالی خارج از ترازنامه” انجام دادند. آنها چنین بیان کردند که اجاره عملیاتی یکی از مهمترین شکلهای تأمین مالی خارج از ترازنامه است که در یاداشتهای توضیحی صورتهای مالی گزارش می شود، در حالی که تأثیر آن روی کاهش نسبت بدهی به چشم نمیآید. آنان نتیجه گیری کردند که، اجاره عملیاتی برای ارزیابیکنندگان واحد تجاری از اهمیت کمتری نسبت به سایر بدهیهایی که در ترازنامه نشان داده می شود، برخوردار است.
میلز و نیوبری (۲۰۰۴) در تحقیقی تحت عنوان” تأمین مالی خارج از ترازنامه شرکت و بدهی مالی مختلف: شواهدی از گزارش مالیاتی گوناگون” به مطالعه میزان صرفهجویی مالیاتی ناشی از فعالیتهای تأمین مالی خارج از ترازنامه و مقایسه آن با شرکتهای فاقد این گونه تأمین مالی پرداختند. آنان با در نظر گرفتن صورتهای مالی شرکتهای بزرگ ابراز کردند که فعالیت تأمین مالی خارج از ترازنامه، صرفهجویی مالیاتی بیشتری را در مقایسه با عدم استفاده از این نوع تأمین مالی به همراه دارد.
نیو و ریچاردسون (۲۰۰۴) در تحقیقی تحت عنوان “کیفیت سود، ریسک تأمین مالی خارج از ترازنامه و رویکرد ترکیب مالی و حسابداری برای انتقال دارایی مالی” به مطالعه ریسک ناشی از فعالیتهای تأمین مالی خارج از ترازنامه پرداختند. آنان با بررسی صورتهای مالی شرکتهایی که از این نوع تأمین مالی استفاده کردند، نشان دادند که ریسک ناشی از این گونه فعالیتهای تأمین مالی مشابهه ریسک بتا و مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایهای میباشد. در ضمن آنان مشاهده کردند که منافع وارده به شرکت ناشی از فعالیتهای تأمین مالی خارج از ترازنامه بیش از ریسک تحمیل شده آن میباشد.
لیلند و اسکارابوت (۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان “همکنشی مالی و نتیجه مطلوب از شرکت: دلالت بر ترکیب شرکتها و تأمین مالی خارج از ترازنامه” با بهره گرفتن از مدل میلر و مودیگیلیانی که برای همکنشی مالی و دستیابی به اهداف مطلوب شرکتها ارائه شد، نشان دادند که تأمین مالی خارج از ترازنامه به دلیل شکلدهی ساختار سرمایه به نحوه مناسب، ارتباط مستقیم با همکنشی مالی و اهداف مطلوب متصور شرکتها دارد.
گراف (۲۰۰۱) در تحقیقی تحت عنوان” تأمین مالی خارج از ترازنامهای شرکتها با اجاره عملیاتی، چگونگی تمایز بدهی از اجاره” به این نتیجه رسید که تأمین مالی خارج ترازنامه به جای تأمین مالی از طریق بدهی و گزارش آن در ترازنامه می تواند راهکار مناسبتری برای تحصیل دارایی های مشهود باشد.
تحقیق کامپوباسو (۲۰۰۰) در پژوهشی به بررسی رابطه تأمین مالی خارج از ترازنامه و منحنی ریسک پرداخت. نتایج وی نشان داد که تأمین مالی خارج ترازنامهای یکی از روشهای تأمین مالی است که ساختار سرمایه موجود شرکت را شکل داده و منحنی ریسک را بهبود میبخشد.
لیگ و اورن (۲۰۰۰) تحقیقی تحت عنوان ” تأمین مالی خارج ترازنامه چگونه سبب ایجاد ارزش برای شرکت می شود”، انجام داده اند. در این تحقیق چهار عامل کلیدی که به منظور قضاوت درباره ارزش ایجاد شده برای یک شرکت میبایست، مد نظر قرار داده شوند، معرفی شده است. این چهار عامل عبارتند از: هزینه، اختیارات مدیریتی، انتقال ریسک، هزینه های انجام معامله/ عدم تقارن اطلاعاتی. سپس از طریق تغییر در هر یک از عاملهای مذکور، تأثیر هر یک از ابزارهای تأمین مالی خارج ترازنامه بر ایجاد ارزش مورد بررسی قرار داده شده است. نتایج تحقیق به این صورت بوده است که تأمین مالی خارج ترازنامه از طریق تغییر در چهار عامل مشروحه بالا موجب ارزش افزایی می شود.