۱-راهبرد: عبارت است از یک برنامه عملی که به موجب آن، شیوه تخصیص منابع و فعالیتهای سازمان در رابطه با محیط و در راه نیل به هدفهایش تعیین میگردد.
۲-محیط: محیط شامل عواملی می شود که در خارج از مرز سازمان وجود دارد . محیط سازمانی تأثیر مستقیم بر توانایی سازمان در انجام وظایف دارد . اگر محیط ناآرام باشد و به سرعت تغییر کند ، پیشبینی کمتر خواهد بود.
۳-اندازه: اندازه سازمان عبارت است از بزرگی آن، که به صورت تعداد افراد یا کارکنان مشخص میگردد.
۴-نوآوری: عبارت است از دانش ، ماشین آلات، رویه های کاری و مواد اولیه که داده ها را به ستاده ها تبدیل میکند.
۵-فرهنگ: فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعهای از ارزش ها، باورها، هنجارها،تفاهم هایی که سازمان در آن ها با کارکنان و جوه مشترک دارد(جمشیدی،۱۳۹۰).
- ابعاد ساختاری سازمان[۴۴]
این ابعاد بیان کننده ویژگیهای درونی سازمان هستند و میتوان از آن ها مبنایی به دست آورد که به وسیله آن نوع ساختار را میتوان تعیین و ساختارها را با هم مقایسه کرد(جمشیدی،۱۳۹۰).
متغیرهای زیادی را به عنوان ابعاد ساختاری سازمان نام بردهاند از آن جمله میتوان به اجزای اداری، استقلال، تمرکز، پیچیدگی، تفویض اختیار، تفکیک، رسمیت، انسجام، حرفهای شدن، حیطه نظارت، تخصصگرایی، استاندارد سازی و سطوح سلسله مراتب عمودی اشاره کرد. از بین این عوامل، اغلب دانشمندان بر سه بعد پیچیدگی، رسمیت و تمرکز به عنوان ابعاد اصلی سازمان اتفاق نظر دارند و معتقدند که این ابعاد به نوعی، دیگر ابعاد ساختار سازمانی را در برمیگیرند(همان منبع،۱۳۹۰).
۱-رسمیت: رسمیت به حدی که قوانین، مقررات، خط مشیها و رویهها در سازمان اعمال میشوند، اشاره دارد. برای مثال شاخصهای رسمیت در یک سازمان مواردی نظیر خط مشیهای مدون، شرح وظایف، دفترچه های مدون رویهها، نمودارهای سازمانی، سیستمهای مدیریت نظیر مدیریت بر مبنای هدف، سیستمهای فنی نظیر تکنیکهای بررسی وارزیابی برنامه و فهرست رسمی قواعد و مقررات را در بر میگیرد( دانایی فرد،۱۳۸۵، ص۲۶۹).
رسمیت به درجه استاندارد بودن کارها در سازمان اشاره دارد. اگر شغلی از میزان رسمیت بالایی برخوردار باشد، متصدی آن برای انجام دادن فعالیتهای مربوط به آن شغل و اینکه چه موقعی انجام شود و چگونه باید انجام گردد از حداقل آزادی عمل برخوردار است. درچنین حالتی از کارکنان انتظار میرود همیشه نهادههای یکسانی را با روش معینی به کار برند که به نتایج از پیش تعییـــن شده ای منجر گردد. از این رو وقتی رسمیت بالا است، شرح شغلهای مشخص، قوانین و مقررات زیاد و دستورالعملهای روشن درخصوص فرایند کار درسازمان وجود دارند. وقتی رسمیت کم است رفتار کارکنان به طـــــور نسبی میتواند برنامه ریزی نشده باشد. در چنین موقعیتی، افراد در مشاغل خــــــود در به کارگیری نقطه نظرات خود از آزادی عمل بیشتری برخوردارند. طبیعتاً سازمانها از جهت درجه رسمیت با یکدیگر متفاوتند. «ریچارد اچ. هال» رسمیت حداکثر را از رسمیت حداقل متمایز میکند. رسمیت وقتـــی حداکثر است که رویه های رسمی زیاد باشد و شیوه های انجام کار به طور دقیق مشخص شده باشد (همانند کارخانه خط مونتاژ اتومبیل). وقتی یک موقعیت منحصر به فرد وجود داشته باشد و رویه های رسمی برای انجام کار موجود نباشد، گفته میشود که رسمیت درسازمان حداقل است(مقیمی،۱۳۸۰).
رسمیت ممکن است به صورت صریح و روشن یا اینکه به طور ضمنی ابراز شود. یعنی رسمیت هم میتواند مکتوب و هم شامل ادراک کارکنان از مقررات باشد. با این وجود نوع مکتوب ان مورد تأکید سازمان است. مشاغل ساده و تکراری از رسمیت بالایی برخوردارند، در مقابل مشاغلی که به مهارتهای چندگانه نیاز دارند، رسمیت کمی دارند. کار وکلای دادگستری، مهندسان، کارکنان اجتماعی از آن دستهاند. کارکنان سطوح بالا که با کارهای غیر برنامه ریزی شده سروکار دارند، دارای رسمیت کمی هستند در مقابل کارکنان سطح پایین و در قسمت تولید دارای رسمیت زیادی هستند(Robbins,2004,p:89)
رسمیت محدود به تعیین اینکه وظیفه هر کس چیست و چگونه باید آن را انجام دهد نمی باشد، بلکه به صورت گستردهتر میتواند، انواع رفتار در سازمان مانند کدگذاری لباسها، ساعات کاری، استفاده از تجهیزات اداری و یا استفاده از اینترنت مشخص نماید(Willem,Bulensa & Jongh,2007).
۲-پیچیدگی: پیچیدگی به میزان تفکیکی اشاره میکند که در سازمان وجود دارد. پیچیدگی درجهای از تخصصی کردن افراد بر حسب تخصص شغلی در درون سازمان است(فرای و اسکولام،۱۹۸۴، ۲۲۶) و میتواند با تعداد مکانهایی که کار درآنجا انجام میشود، تعداد مشاغلی که انجام میشود و تعداد سلسله مراتبی که وظایف مختلف را انجام میدهند، تعریف و اندازهگیری شود.
-
- پیچیدگی افقی[۴۵]: هر قدر تعداد مشاغل یا وظایف در یک سازمان، متفاوت و متنوع باشد، سازمان از نظر افقی پیچیدگی بیشتری خواهد داشت. زیرا تخصصها و کارهای گوناگون موجب میشود که اعضای سازمان نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و از نظر مدیریت نیز هماهنگ کردن فعالیتها مشکل میشود.
-
- پیچیدگی عمودی[۴۶]: همان سلسله مراتب اداری یا عمق نمودار سازمانی است. هرقدر فاصله میان بالاترین و پایینترین ردهی مسئولان سازمان، بیشتر باشد، سازمان پیچیدهتر خواهد بود. دلیل این پیچیدگی آن است که امکانات بالقوه بیشتری، برای مخدوش کردن سیستم ارتباطی وجود دارد و هماهنگ کردن تصمیماتی که مدیران سطوح مختلف میگیرند، مشکلتر میشود.
- پراکندگی جغرافیایی[۴۷]: فاصلهای است که از نظر جغرافیایی، بین واحدهای یک سازمان و اعضا و کارکنان آن وجود دارد. هرچه پراکندگی جغرافیایی یک سازمان بیشتر باشد، پیچیدگی آن نیز بیشتر خواهد بود(جمشیدی، ۱۳۹۰).
۳-تمرکز: تمرکز به میزان سختگیری سازمان در اتخاذ تصمیمات و ارزیابی فعالیتها به صورت متمرکز اشاره دارد. بُعد تمــرکز تعیین کننده اشخاصی است که در سازمان از حق تصمــیم گــیری برخوردارند تمرکز به توزیع اختیار در سازمان مرتبط است و تعیین میکند که چه کسی حق تصمیمگیری دارد. اختیار، یک حق ذاتی در سمتهای مدیریتی است که بر مبنای آن، دستورهایی صادر میشود و انتظار میرود که از آن اطاعت شود(Fry & Slocum,1984,p:225)
در یک سازمان متمرکز مدیران ارشد و آنانی که در رأس سازمان هستند از حق تصمیم گیری برخوردارند. در سازمانهای غیر متمرکز همین تصمیمات در سطوح پایینتر اتخاذ میشوند . ازآن جایی که توانایی مدیر در گردآوری و پردازش اطلاعات محدود بوده و وجود اطلاعات بیش از حد باعث ایجاد سردرگمی در تصمیمات میشود، اتخاذ برخی از تصمیمات باید توسط دیگران انجام گیرد. بدین ترتیب اختیار تصمیم گیری در کل سازمان پخش شده و عدم تمرکز به وجود می آید. عدم تمرکز امکان مشارکت افراد در تصمیمگیری را فراهم ساخته و باعث تقویــت تــوان تصمیمگیری مدیران در سطوح سازمانی پائینتر می شود. در زمینه اثربخشی تصمیمات اتخاذ شده در سازمان نمی توان به صورت مطلق رأی به برتری عدم تمرکز بر تمرکز داد، زیرا مزایا و معایب تمرکز و عدم تمرکز در سازمان بستگی به موقعیت خاص مسئله دارد (Robbins,1987,pp:73-78).
۲-۱-۴-عملکرد سازمانی