البته تردیدی نیست که این به عنوان یک حکم و به منظور به رسمیت شناختن این طبیعت نوع بشر میباشد و منافات ندارد که حکم دیگری متناسب با مراحل بالاتر رشد و کمال انسان وجود داشته باشد و انسان ها به سمت آن تشویق و ترغیب شوند . همان گونه که می بینیم به دنبال آیات ، سخن از عفو ، گذشت و صبر و مقاومت است و این بهتر و والاتر دانسته شده است مانند :
« فمن عفی و اصلح فاجره علی الله » [۴۹]
باز اگر کسی عفو کرده و بین خود و خصم اصلاح نمود اجر او با خدا است .
« ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین » [۵۰]
و ارگ صبوری کنید البته برای صابران اجری بهتر خواهد بود .
الف: کیفیت و احکام قصاص جراحت و قطع اعضاء
برای قصاص جراحت، موی محل مورد قصاص را اگر مزاحم باشد میتراشند. باید مجرم را به چوب یا چیزی ببندند تا به هنگام قصاص حرکت نکند. سپس محل زخم را اندازه میگیرند و دو طرف جراحت را تعیین و در روی بدن جانی نشانهگذاری میکنند. بعد از یک نشانه به نشانه دیگر میشکافند، و اگر جراحت دارای عرض باشد میتوان آن را در چند نوبت انجام داد تا قصاص کامل شود. اما اگر به سبب حرکت جانی مقدار جراحت در قصاص بیشتر شود قصاص کننده مسئول نیست و در قصاص اطراف چنانچه به سبب شدت گرما و سرما بیم سرایت رود، قصاص را تا هنگام اعتدال هوا در روز به تأخیر میافکنند. برای ارفاق به جانی هم ممکن است در قصاص تأخیر کنند اگر چه مجنی علیه راضی نباشد. هر گاه اجرای قصاص سبب شود که جراحت همه عضو جانی را فرا گیرد و حال آنکه در مجنی علیه به سبب درشتی اندام او به این حد نرسیده باشد این امر سبب نمیشود که قصاص انجام نگیرد و مجرم به همان مقدار که مرتکب جنایت شد، مورد کیفر قرار میگیرد.[۵۱]
ب: عفو از قصاص
قصاص یک مجازات الزامی نیست . بنا به ماهیت حق الناسی بودن آن قابل عفو و مصالحه میباشد در فقه اسلامی بر آن تأکید فراوان نیز شده است در آیات و روایات متعدد، عفو مجنی علیه در جنایات مادون النفس نافذ است و همان تاکیداتی که در مورد عفو از قصاص النفس وارد شده در این مورد هم جاری است.[۵۲]
در قانون مجازات اسلامی برای این مهم مطالبی آورده شده است که به موضوع ارتباطی ندارد.
پیشینه
زبان از نعمت های بزرگ خدا و از لطایف صنع احدیت است زبان نعمتی است که از آن برای رساند مقاصد به دیگران استفاده میکنیم . آدمی در ظاهر خود اعضاء و قوایی دارد که با هر یکی از آن ها چیز هایی را از این جهان ادارک میکند ، مانند گوش که به آن صدا ها را می شنود و مانند چشم که با آن شکل ها و رنگ ها را می بیند و مانند بینی که با آن بوها را مییابد و و پوست بدن که با آن تری ، خشکی ، و … را می فهمد این ها اعضاء و قوای انسان هستند و آنچه آدمی با هر یک از این ها می فهمد در باطنش جمع می شود و می ماند و تمام آنچه در باطنش جمع شده با زبان بیان میکند . همچنین هر یک از قوای ظاهر از دیگری بی خبر هستند چنان که چشم از آنچه گوش می فهمد بی خبر است و بالعکس همچنین باقی قوا ، اما زبان آنچه همه ی این قوا فهمیده اند و در باطن جمع شده است ، ظاهر میسازد . این نکته اهمیت و جایگاه زبان را می رساند شاید بتوان گفت اهمیت زبان نسبت به خیلی اعضاء مبرهن است . [۵۳]
علاوه بر آنچه قوای ظاهر می فهمد ، آدمی چیز هایی را با عقلش درک میکند و چیزهایی با وهمش در مییابد و چیز هایی به خیالش میرسد که با آن قوای ظاهر به آن ها نمی رسد ، زبان آن ها را نیز بیان میکند و ظاهر میسازد . خلاصه زبان پرده دار روح وسیع و باطن نامحدود است و مهمترین دریچه ای میباشد که به روح انسان کشیده می شود .
غزالی در کتاب آفات زبان از جلد سوم احیاء علوم الدین میگوید :
زبان از نعمت های بزرگ و صنعت های دقیق و لطیف خدا است . این عضو با آنکه حجم و جرمش کوچک است طاعت و جرمش بزرگ است .
در کنار این بحث باید اشاره به این موضوع داشته باشیم زبان از دو جنبه قابل بحث و گفت و گو میباشد یکی آنکه زبان را فقط از جانب یک جسم به جان نگاه کنیم و یا آنکه نگاهمان به زبان از بعد معنوی آن هم میباشد لذا در مورد تاریخ و پیشینه زبان باید گفت که زبان از دیرباز تاکنون یک استفاده از آن می شده که همان ایجاد ارتباط با یکدیگر بوده است . اما اینکه از چه زمانی از زبان به عنوان سخن گفتن صحبت شده است در مورد آن باید مطالبی را در ذیل مطرح نمائیم . اما گر بخواهیم به توضیحاتی تاریخی و عقلایی در باره منشاء استفاده از زبان به عنوان سخن گفتن با یکدیگر این وسیله ارتباط که منحصر به انسان است و او را از بقیه حیوانات جدا میکند دسترسی پیدا کنیم بایستی بپذیریم که هنوز در محدوده فرضیات و حدسیات قرار داریم .
سه سوال مهمی که در این ارتباط مطرح است عبارتند از :
-
- چرا انسان تنها موجود روی زمین است که میتواند سخن بگوید ؟
-
- چگونه این اتفاق روی داده است ؟
- در چه زمانی زبان به عنوان یک جسم در بدن برای سخن گفتن استفاده شده است ؟
مبانی فقهی و حقوقی جبران خسارت های وارده بر زبان
از آنجایی که قوانین و مقررات موضوعه ایران بر پایه فقه امامیه است و البته این قوانین برگرفته از آداب و سنن فرهنگ های مختلف ایرانی میباشد که در همه آن ها کم و بیش رنگ و بوی مسائل دین اول اسلام به چشم میخورد و همین یکپارچگی در فرهنگ های متفاوت و البته غنی ایرانی ، قانونگذار را به سمت تصویب قوانین کشانده است که مورد پذیرش علمای دینی و به تبع آن مردم عادی باشد .
چونانکه اگر در هر برهه از زمان قانونی تصویب شده باشد که مقررات دینی و اسلامی را به یدک نکشانده باشد ، با مخالفت بزرگان دینی و علمای مذهبی همراه بوده و مردم را وادار به انعکاس های منفی نسبت به تصویب آن کردهاست .
در مورد موضوع مورد بحث ما ، یعنی شیوه های جبران خسارت های وارده بر زبان قواعد مختلفی در فقه غنی اسلامی وجود دارد و از این نظر نباید راه را اشتباه رفت .
زیرا برخلاف تصور بسیاری از فقهای معاصر ( بخصوص فقهای شورای نگهبان) که در جبران خسارت های وارده متضررین در انواع و اقسام مختلف سخت گیری های دور از عدالت قضایی را انجام میدهند ، دین اسلام و فقه امامیه و عامه در خصوص جبران خسارت های وارده بر زبان و ماهیت خسارت های وارده ، نرمش ها و قواعد بسیار دقیقی را پیش روی مسلمین قرارداده اند تا موجبات عسر و حرج مردم در زمان بروز خسارت به وجود نیاید و حقوق کسی حتی کفار و غیر مسلمین تضییع نشود و از این نظر یعنی جبران خسارت نباید بر دین مبین خرده گرفت .