با توجه به تحقیقات انجام شده، چودلی و روتر(۲۰۰۴، ۲۰۰۵ به نقل از اسچرودر) بیان کردند که تقریبا ۷۰% از دلایل درخودماندگی توسط عامل ارث تیین می شود. به عبارتی آن ها گفته اند که درخودماندگی چند ژنی است و بیش از بیست کروموزم را شامل می شود که بیشتر، کروموزم های ۱و ۲و ۴و ۷و ۱۳و ۱۵و ۱۶ درگیرند و اما عامل های محیطی را تاثیر والدین الکلی، تالیدومیک و فشارهای درون رحمی عنوان کردهاند.
گیلبرگ[۵۴]( ۱۹۹۱ به نقل از اسچرودر، ۲۰۱۰) درباره رشد گذرگاه های عصبی یک کودک درخود مانده پیشنهاد میکند که دو گذرگاه عصبی رشد سبب شناسی را تحت تاثیر قرار میدهد. اولین گذرگاه در زمان بارداری رشد میکند( بین هفته ۴ و۸) که شامل ارتباط های مخ، ساقه مغز و مخچه است.گذرگاه دوم، گیجگاهی – پیشانی است که این گذرگاه درنقایص اجتماعی و ارتباطی فرد درخودمانده نقش داشته است.
تشخیص درخودماندگی ۵ ماه زودتر از دیگر اختلالات فراگیر رشد مشخص می شود، به این دلیل که نشانه های درخودماندگی نسبت به دیگر نشانه ها شدیدتر بوده و لذا آسان تر می توان آن را تشخیص داد. تعداد نمونه های استاندارد شده ای که از طریق ابزار شناسایی اختلال طیف درخودماندگی به دست آمده، تقریبا نسبت مرد و زن را ۳ به ۱ دانسته است(ماتسون[۵۵]، ۲۰۱۱). نشانه های طیف درخودماندگی معمولا در دوران نوزادی و اوایل دوران کودکی آشکارتر می شود( جنسدوتیر، سیموندسن، آنتوسدوتیر، سیگیرداردوتیر، السون[۵۶]، ۲۰۱۱). انجمن روان پزشکی آمریکا(۲۰۰۰) اولین آسیب مشاهده شده در کودک را قبل از سه سالگی عنوان کردهاست. والدین گرایش دارند که به نشانه های درخودماندگی در سنین خیلی پایین توجه کنند. اکثر والدین (۲/۷۶%) نگرانی هایی قبل از سه سالگی داشته اند. ۲/۸۳% تصور میکردند که فرزندشان نشانه ها را قبل از دو سالگی داشته اند( کیشور و باسو[۵۷]، ۲۰۱۱ به نقل از ماتسون، ۲۰۱۱).
از سال ۱۹۴۳ تاکنون روش های درمانی متفاوتی همچون روش های زمان چیرگی[۵۸] (شکست)، داستان های اجتماعی[۵۹]، روش ارتباطی تبادل تصویر[۶۰]، روش دالاکتو[۶۱]، روش یکپارچگی حواس[۶۲]، دارودرمانی و ویتامین درمانی،هیگاشی[۶۳] و روش لوواس[۶۴] و… مورد آزمون قرار گرفته و هرکدام به نحوی در درمان این کودکان مؤثر بوده است، و وجه ای از این اختلال را بهبود بخشیده است. با توجه به پیشرفت علم روان شناسی و حیطه های درمانگری، تکالیف تازه ای ابداع می شود که تجربه و آزمون آن در تأیید یا عدم تأیید کارایی آن ها میتواند مؤثر باشد که یکی از این تکالیف بازی درمانی شناختی رفتاری است.
۲-۶- سبب شناسی
عوامل متعددی منجر به درخودماندگی می شود که از جمله آن ها میتوان به عوامل ژنتیکی، عوامل محیطی، عوامل روانی، عوامل عصب شناختی و عوامل شناختی اشاره کرد.
۲-۶-۱- عوامل ژنتیکی
اکنون بسیاری از محققان معتقدند که درخودماندگی به دلیل تعاملات ژنهای مختلف و ترکیبهای متفاوت آن ها به وجود می آید و نوع ترکیب ژنها خفیف و یا شدید بودن درخودماندگی را مشخص میسازد. تحقیقات اخیر احتمال تعامل ۱۰ تا ۱۵ ژن را عامل به وجود آمدن درخودماندگی میدانند. معتبرترین مدارک برای وراثتی بودن درخودمانگی، از بررسی درقلوها و خانوادهی این افراد بهدست آمده اند. دربررسی دوقلوها، شیوع درخودمانگی در ۶۰ درصد و شیوع طیف درخودماندگی در ۹۰ درصد دوقلوهای همسان دیده می شود. در حالی که کمترین میزان بین ۰ تا ۱۰ درصد میان دوفلوهای دو تخمکی دیده می شود. بررسی خانواده ها نشان میدهد که ۳ تا ۷ درصد کودکان ازدواج های خانوادگی و ۸ درصد خانوادههایی که سابقه درخودمانگی در فامیل داشتند، کودکانشان در طیف درخودمانگی قرار میگرفتند( مش، ۲۰۰۶).
پژوهش های موجود سرنخهای امیدوارکنندهای در مورد ژنهای احتمالی درگیر در بروز درخودمانگی به دست داده اند. این تحقیقات نشان می دهند که مناطقی از کروموزومهای ۷، ۲، ۴، ۱۵ و ۱۹ احتمالا در ژنتیک درخودماندگی نقش دارند( ساودک، ۲۰۰۷؛ ترجمه رضاعی، ۱۳۸۸).
شواهدی نیز در دست است که نشان میدهد خانوادههای دارای کودک درخودمانده ممکن است صفات کودکان درخودمانده مانند انزواطلبی یا گرایش به رفتارهای تکراری را داشته باشند( لندریگن[۶۵]، ۲۰۱۰).
۲-۶-۲- عوامل محیطی
درحال حاضر دانشمندان بر این باورند که هم ژن و هم محیط در ارتباط با یکدیگر علت درخودماندگی هستند. بر اساس این نظریه، کسی که مبتلا به درخودماندگی است باید در معرض برخی از ژنهای درخودماندگی و همچنین برخی از عوامل محیطی قرار گرفته باشد. برای مثال یک محیط سمی شامل مسمومیتهایی و یا ضربههای شدید در دوران جنینی میباشد. ادوین کوک[۶۶] در دانشگاه شیکاگو معتقد است که محیط قبل از تولد و همجنین عوارض ناشی از هنگام تولد بعد از تولد ممکن است یک عاملی برای رشددرخودماندگی باشد. بر طبق گفته دکتر کوک تعامل پویا بین ژن و محیط می تواند یک پایهای برای درخودماندگی باشد طبق نظر وی علت اتیسم را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد. علت اول ایدیو پاتیک به این معنی که علت آن ناشناخته است و دوم عامل محیط و ژنتیک و تعامل بین آن ها بیشتر افراد درخودمانده با عامل ایدیو پاتیک این اختلال شناسایی می شود(هیدر بانت[۶۷]، ۲۰۱۰).
در حال حاضر بسیاری از تحقیقات نقش محیط که شامل عفونتها، آنیبیوتیکها، واکسنها، آلرژی و سموم است را در بروز درخودماندگی دخیل میدانند. اگه چه عفونتها به طور مستقیم باعث درخودماندگی نمی شود، ولی درمان این عفونتها به وسیله آنتی بیوتیک برای از بین بردن بعضی از عفونتها باعث تخریب فلور مفید در دستگاه گوارش شده است و این باعث به وجود آمدن نشانه های درخودماندگی در بعضی افراد می شود(یاپکو[۶۸]،۲۰۰۳).
بر اساس مطالعات متیل مرکوری که بر روی مواد سمی داشت به این نتیجه رسید که این مواد بر روی مغز انسان به خصوص در دوران جنینی و به خصوص در سه ماه اول خیلی خطرناک است و آسیب جدی را بر روی مغز انسان می گذارد. از جمله این مواد میتوان به سرب، بی فنیلهای پلی کلرینه و جیوها اشاره کرد(لندریگن[۶۹]، ۲۰۱۰).
به تازگی توجه زیادی به واکسنها به عنوان ایجاد کننده اختلال در افراد درخودمانده شده است. این مسئله از سال ۱۹۹۰ ناشی می شود که یک متخصص گوارش به نام اندرو واکفلد[۷۰] در لندن بر روی ۱۲ کودک مبتلا به درخودماندگی تحقیقی انجام داد، این کودکان تا ۱۸ ماهگی رشد عادی داشتند پس از دریافت واکسن سه گانه(آبله، اوریون و سرخک) به التهاب روده ای مبتلا شدند و همچنین پسرفت در تواناییهایشان نشان دادند و بعد از آن به این کودکان تشخیص درخودمانده داده شد. وی تحقیقات خود را در یک مجلهی پزشکی چاپ کرد وبعد از آن والدین گزارشهای مشابهی دادند و بحث و تحقیق در مورد این موضوع آغاز شد( یاپکو، ۲۰۰۳).