ممکن است چنین تصور شود که ادای این مسئولیت اقتضا میکند والدین تمام توان خود را در این راه به کار گیرند تا فرزندان آنان از نظر اعتقادی و عملی افرادی متدین بار آیند؛ در غیر این صورت، مسئولیت آنان انجام نیافته است. شاید علت اینکه یکی از یاران پیامبر (ص) بعد از نزول آیۀ ۶ سورۀ تحریم نشست و شروع به گریه کرد، همین برداشت از آیه و مسئولیت والدین بوده است. اما خوشبختانه پاسخ پیامبر (ص) به این صحابی و نیز روایات دیگری که در ذیل این آیه از معصومان (ع) وارد شده است، با این برداشت سازگار نیست. مطابق این روایات، ادای این مسئولیت به این معنا نیست که والدین با فرزندان خود چنان رفتار کنند که آنان لزوماًً افرادی متدین و معتقد تربیت شوند، بلکه والدین باید فرزندان و خانوادۀ خود را به نیکی ها امر و از بدی ها نهی کند. به عبارت دیگر، مسئولیت والدین این است که عبادات و آداب و اوامر و نواهی دینی را به آنان بیاموزند و آنان را به انجام اوامر مذکور، امر و از ارتکاب محرمات الهی، نهی کنند. خودِ پیامبر (ص) در مواجهه با مردی که به گریه و زاری مشغول بود، فرمودند: همین که آنان را امر کنی به آنچه خود را به آن امر می کنی، و نهی کنی از آنچه خود را از آن نهی می کنی [برای انجام مسئولیت] کفایت میکند.
از حضرت علی (ع) در تفسیر این روایت نقل شده است: به خود و خانوادۀ خود امور نیک و ادب بیاموزید. بنابرین، در ادای مسئولیت مذکور، تحقق نتیجه، یعنی متدین و معتقد تربیت شدن فرزندان، لازم نیست؛ بلکه آنچه لازم است ارائه آموزش دینی و امر و نهی آنان است؛ همان گونه که همۀ افراد، قابلیت ها و استعدادهای یکسان ندارند، همۀ افراد نیز قابلیت تربیت پذیری یکسان ندارند و فعالیت های تربیتی حتی اگر به بهترین وجه هم صورت گیرد، در آنان به یکسان مؤثر نمی افتد. البته والدین برای تربیت دینی فرزندان خود، تحت شرایط خاصی اجازۀ تنبیه آنان را نیز دارند؛ اما این ثابت نمی کند که حصول نتیجۀ مثبت در ادای مسئولیت تربیتی والدین لازم و ضروری است (فیروزمحمدی، آقاجانی، شاطریان، شوقی، و صادقی، ۱۳۹۲).
۲-۲۲-۶- محدودۀ زمانی مسئولیت والدین در تربیت دینی
برای دستیابی به پاسخ این پرسش باید به سیره هایی که در بالا بیان کرده ایم مراجعه نماییم و آن ها را از این نظر بررسی کنیم. سیره هایی که در این باره از معصومان (ع) نقل کردیم همگی در مورد فرزندانی است که زندگی مستقلی را شروع نکرده اند. بنابرین، مفاد این سیره ها تنها به مسئولیت والدین نسبت به فرزندانی که زندگی مستقلی را شروع نکرده اند دلالت دارد و نسبت به مسئولیت آنان در دورۀ استقلال فرزندان ساکت است. روایاتی نیز از معصومان (ع) نقل شده که مؤید این مدعا است. از امام صادق (ع) نقل شده است: بگذار پسرت هفت سال بازی کند؛ هفت سال [او را] تأدیب کن و هفت سال او را همراه خود داشته باش؛ اگر رستگار شد که چه بهتر، در غیر این صورت خیری در او نیست.
بنابرین روایت، ظاهراًً مسئولیت والدین محدود به ۲۱ سال اول زندگی فرزند است و بعد از این سن مسئولیتی متوجه آنان نیست. البته در بعضی از روایات سن ۱۴ سالگی نیز پایان دورۀ تربیت فرزندان ذکر شده است. به هر حال این روایات مسئولیت والدین را از نظر زمانی محدود به دوره ای خاص کردهاند (شمس اسفندآبادی و نادری، ۱۳۸۸).
۲-۲۲-۷- ضرورت و کارایی تربیتی مسئولیت والدین
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که چه لزومی دارد مسئولیت تربیت دینی به والدین سپرده شود؟ و با توجه به وجود مؤسسات تربیتی با کادر قوی، آیا امروزه این سیاست اصلاً اثر و کارایی تربیتی دارد؟ در پاسخ به این پرسش توجه به این مطلب لازم است که مسئولیت والدین در تربیت دینی به معنای نفی مسئولیت از دیگر نهادهای تربیتی نیست؛ مسئولیت دیگر نهادها در طول مسئولیت والدین و مکمل نقش تربیتی آنان است؛ این وظیفۀ والدین است که در صورت لزوم، فرزندان خود را به این مؤسسات بسپارند تا در زمینههای مورد نیاز تربیت لازم را کسب کنند. به عبارت دیگر، یک بُعد از مسئولیت تربیتی والدین، برنامه ریزی برای استفادۀ بهینه از نهادهای تربیتی موجود در جامعه، برای تربیت دینی مناسب فرزندانشان است. آنان در این برنامه ریزی می کوشند تا از میان نهادهای موجود، بهترین و مناسب ترین نهاد و مؤسسۀ تربیتی را برای فرزندان خویش انتخاب کنند، تا فرزندانشان به نحو احسن تربیت گردند (کوشکی و خلیلی فرد، ۱۳۸۹).
مسئولیت تربیتی والدین، بُعد دیگری نیز دارد؛ آنان در بعضی موارد ناچارند مستقیماً به تربیت دینی فرزندان خود اقدام کنند. به عنوان مثال، وادار کردن فرزندان به نماز و روزه، مواظبت و نظارت بر انجامم فرایض دینی، نظارت بر رفت و آمدهای آنان با دوستان، نظارت بر رفتارهای آنان در بیرون خانه، رعایت آداب اسلامی در معاشرتها و رفت و آمدها و مانند آن، از اموری است که والدین، بهترین افراد- اگر نگوییم تنها افرادِ مناسب- برای انجام آن هستند. به علاوه، آموزش بعضی از موضوعات در خارج از خانواده یا انجام نمی گیرد یا اگر انجام بگیرد، چنان که باید و شاید، موفقیت آمیز نخواهد بود؛ زیرا در خانواده زمینههای مناسبی برای آموزش آن ها فراهم میآید که در خارج از خانواده فراهم نیست. آموزش آداب معاشرت با دوستان، بزرگسالان، جنس مخالف، استاد و معلم، برادر و خواهر و مادر و پدر، نمونه هایی از این موضوعات هستند. برای اثبات لزوم و ضرورت مسئولیت تربیت دینی والدین، که مفاد سؤال اول است، می توان به سه دلیل اشاره کرد:
نخست، والدین برای عهده دار شدن این مسئولیت و نیز پرداختن به این کار و تحمل مشقات آن، از دیگران انگیزۀ قوی تری دارند. در اغلب موارد، انگیزۀ دیگران برای پرداختن به این کار، در درجۀ اول، نفع مادی و شخصی است؛ اما انگیزۀ والدین هر چند شخصی است، اما مادی نیست و در اکثر موارد انگیزۀ آنان، موضوعاتی مانند خوشنامی، بر جای ماندن نام نیک وخلف صالح است. به علاوه، در اکثر موارد والدین، سعادت و خوشبختی و رفاه خود را در سعادت و خوشبختی و رفاه فرزندان خود می دانند و حتی فرزند خویش را نه فردی دیگر، بلکه نسخه ای دیگر از وجود خویش می دانند؛ از این رو مصالح و منافع والدین با مصالح و منافع فرزندان منطبق میگردد و همین موجب می شود والدین به رعایت و تأمین مصالح و منافع فرزندان را بر نیازهای خویش مقدم بدارند.
دوم، یکی از عوامل مؤثر در تأثیر بخشی فعالیت های تربیتی، مدت زمانی است که مربی همراه مترّبی است. چنان که یکی دیگر از این عوامل این است فرد، چه دوره ای از زندگی خود را به تربیت اختصاص داده است؛ کسی که ده-بیست سال اول زندگی خود را به تعلیم و تربیت خویش اختصاص داده، نتیجه ای بهتر از فردی به دست خواهد آورد که در سنین چهل سالگی به تعلیم و تربیت خویش همت گماشته است. صحت این مطلب نه تنها در فرهنگ های سنتی، بلکه در تحقیقات جدید نیز پذیرفته شده است.