ایجاد راه حل های بدیل : ایجاد راه حل های بدیل معمولاً هسته فرایند حل مسئله محسوب می شود. وظیفه اصلی در این مرحله عبارت است از تدارک طیفی از پاسخ های احتمالی که به احتمال پاسخ های مؤثر را می توان در میان آن ها یافت.
تصمیم گیری : وقتی تنها بک حق انتخاب وجود داشته باشد ، احتمال انتخاب مؤثرترین اقدام از بین می رود. با اینکه پژوهش نشان داده است که آموزش سیال سازی ذهن به راه حل های بدیل با کیفیت بهتر می انجامد. ولی برخی از یافته ها ی جانسون[۹۹] ، پروت[۱۰۰] و ستراتون[۱۰۱](۱۹۶۸) (به نقل از شکوهی ، ۱۳۸۵) نشان میدهند که افراد نمی توانند همیشه بهترین راه حل را از میان بدیل هایی که پیدا کردهاند مشخص کنند. در هنگام تعیین (خوب بودن) هر اقدام مشخص در کارهایی که بیشتر در زمینه تصمیم گیری صورت گرفته ، از مفهوم ((سود مندی)) استفاده فراوانی شده است که در آن انتخاب شامل پیشبینی پیامدهای احتمالی هر اقدام و توجه به سود مندی این پیامدها برای مقابله با مشکل فرمول بندی شده می شود.
اثبات : برای مواجهه با یک موقعیت مسئله آفرین در سطحی بیش از سطح نظری ، فرد باید اقدام انتخابی را اجرا کند و پیامدهای کارهایش را مشاهده کند و نتیجه واقعی را با نتیجه مورد انتظار خود مقایسه کند. اگر این مقایسه رضایت بخش باشد ، میتواند فرایند حل مسئله را خاتمه دهد و ((خارج شود)) با این همه اگر شخص دریافت که نتیجه مقایسه رضایت بخش نیست به ((عمل کردن)) ادامه میدهد و این جریان را تا زمانی که نتیجه مقایسه رضایت بخش باشد ادامه میدهد و بعد فر آیند حل مسئله خاتمه می پذیرد (گلد فرید و دیویسون ۱۹۷۶ص۱۹۹).
۲-۲-۳-۵- مطابقت دادن تکنیک های بازسازی شناختی برای درمانجویان نوجوان :
اکنون در این قسمت بواسطه ضرورت حاصل از این تحقیق شیوه های مطابقت دادن تکنیک های مذکور برای درمان نوجوانان مورد بررسی قرار گرفتند. فرمت های اجرایی محقق که ویژه نوجوانان طراحی شده اند بر اساس آنچه در این قسمت ذکر شده تهیه و به زبان ساده نگاشته شده اند. به هنگام کاربرد مداخله های بازسازی شناختی در مورد درمانجویان نوجوان ، چند عامل باید مورد توجه قرار گیرد. یک نکته مهم و قابل بررسی ، سطح رشد هوشی و ذهنی نوجوان است زیرا این عامل بر توانایی تفکر انتزاعی و تحلیلی اثر میگذارد. به طور کلی برای درمانجویان نوجوان در مقایسه با سایر درمانجویان تفکر تحلیلی و تحلیل خود فرآیندهای نسبتا جدیدی هستند. انتظار می رود توانایی تحلیل خود و تفکر تحلیلی ، با بیشتر شدن سن افزایش یابد. بنا براین این توانایی در مقایسه با اوایل نوجوانی در سال های میانی و اواخر نوجوانی زیادتر می شود. در هر حال تکنیک های شناخت درمانی بک و دیگر درمانگرانی که با بزرگسالان کار کردهاند. غالباً نیاز به اصلاح دارند و لازم است به مراحل ساده ای تقسیم شوند تا نوجوانان بتوانند به راحتی و سهولت ، از آن ها استفاده کنند. همچنین ممکن است از درمانجویان خواسته شود تا طی جلسه نکات مهمی را که به روشن شدن اهداف و محتوای مداخله های مختلف کمک میکند ، یادداشت کنند. برای این منظور می توان از تخته سیاه استفاده کرد. بهترین کار این است که ذهن درمانجویان نوجوان را با مفاهیم انتزاعی زیاد پر نکرد ، زیرا ممکن است درک چنین مفاهیمی در سطح رشد هوشی بهنجار نوجوانان نباشد. برای مثال با توجه به توانایی نسبی محدود درمانجویان نوجوان برای تفکر انتزاعی (در مقایسه با درمانجویان بزرگسال) درمانگر نیاز ندارد که جزئیات مفاهیم دشواری چون سازههای ذهنی را که زیر ساخت مقو له های بک در زمینه سبک های پردازش اطلاعات تحریف شده هستند به تفصیل شرح دهد در عوض درمانگر ممکن است از نامگذاری های ساده ای نظیر((تفکر سیاه یا سفید)) استفاده کند. یک موضوع قابل توجه و مهم این است که نوجوانان همسن و سال در توانایی بالقوه تحلیل خود تفاوت هایی فردی دارند.نوجوانان از نظر درک سودمندی مداخله های بازسازی شناختی ، به لحاظ بالینی ، تفاوت زیادی با هم دارند که البته این امر در مورد درمانجویان بزرگسال نیز صادق است. همان طور که انتظار می رود مداخله های بازسازی شناختی برای نوجوانانی که به طور عادی در زندگی روزانه شان درون نگرتر و بیشتر اهل تفکرند ، مناسب تر از درمانجویانی است که سبک های پاسخ دهی آن ها ، بیشتر تکانشی و غیر درون نگر است (شکوهی ، ۱۳۸۵).
۲-۲-۳-۶- فرایند باسازی شناختی :
درمانگر میتواند تکنیک های بازسازی شناختی را همزمان با تکنیک های رفتاری به کار ببندد ، یا آنکه بسته به سرعت و آمادگی درمانجو برای درون نگری تصمیم بگیرد که کاربرد این تکنیک ها را تا جلسه های بعدی به تعویق بیندازد. همچنین اینکه چه نسبت از زمان جلسه ها ، به تکنیک های رفتاری ، و چه میزان به تکنیک های شناختی اختصاص یابند ، به مجموعه خاص رفتار های هدفی بستگی دارد که برای هر درمانجوی خاص تعیین می شود. درمانگر درباره منطق لازم مداخله های بازسازی شناختی ، تبینی بسیار ساده ارائه میکند. اساساً درمانگر میخواهد ارتباط بین احساسات ناخواسته (نظیر افسردگی ، نگرانی ، اضطراب) را با باورها و افکار خودکار تحریف شده یا منفی ، مطرح کند. در آغاز او میتواند دریافت های شناختی را به عنوان افکار خودکاری که به صورت خود جوش ، در موقعیت ها و اوقات آشفته کننده به ذهن افراد میرسند ، تعریف کند. اغلب لزومی ندارد که درمانگر ، در زمینه فرآیندهای شناختی با درمانجویان نوجوان وارد بحث های طولانی شود. بلکه از همان ابتدا با درخواست از درمانجو برای شرح موقعیت های آشفته ساز خاص و افکار ملازم آن ها ، مشخص کردن دریافت های شناختی ناکارآمد را در او آغاز میکند. درمانگر به درمانجو توضیح میدهد که هرگاه شخص دریابد که این افکار چگونه ممکن است در بروز احساسات و عکس العمل های رفتاری ناخواسته سهیم باشند ، علل رفتار خود را بهتر می فهمد. این موضوع فرد را قادر میسازد که تا در موقعیت مذکور ، به فعالیت های سازنده ای دست بزند. هدف از این توضیح کوتاه ارائه استدلالی قانع کننده برای مشارکت درمانجو با درمانگر در تحلیل شناختی است. درمانگر همچنین در گفته های درمانجویان نوجوان به پیگیری و کشف نمونه هایی از مقوله ها و طبقه هایی می پردازد که بک در مورد سبک های پردازشی تحریف شده مطرح کردهاست ، مانند شانس ، باعث قبولی یا گرفتن نمره خوب در دانشگاه میشه ، نه کار و تلاش سخت (استنتاج مبتنی بر شانس) من ریاضیاتم خوب نیست ، بنابرین هرگز نمی توانم به دبیرستان راه پیدا کنم (انتزاع انتخابی و گزینشی) چون یکبار با فرار از مدرسه والدینم را فریب داده ام انتظار ندارم که آن ها دیگر به من اعتماد کنند (بیش تعمیم دهی) من در مدرسه کاملاً افت کرده ام معدل من در این نیم سال ۱۹ است (افراط و مبالغه) اگر در دانشکده پزشکی قبول نشوم در زندگی شکست خواهم خورد (تفکر دو مقوله ای) در این فصل بر اساس رویکرد بک در مورد درمانجویان مبتلا به افسردگی (بک و همکاران ۱۹۷۹) چهار مرحله اساسی در درمان بازسازی شناختی را مطرح میکنیم. این نوع درمان برای کمک به درمانجویان ارائه شده است که برای اولین بار از دریافت های شناختی سازش نایافته مرتبط با عواطف و رفتارهای ناخواسته خود آگاهی مییابند و سپس دریافت های شناختی و فرآیندهای شناختی ناکار آمد را به طریق زیر تغییر میدهند :
۱- استخراج اطلاعات شناختی ضروری ، برای کشف الگوهای افکار خودکار ، باورهای غیر واقع گرایانه و پردازش اطلاعات به صورت تحریف شده.
۲-کمک به درمانجو برای تحلیل محتوای دریافت های شناختی.