۷٫ پیشگویی منفی: پیشبینی می کنید که اتفاقات بدی برای شما خواهد افتاد. اعتقاد دارید که فاجعه و چیزهای بد همین حالا قرار است اتفاق بیفتند.
۸٫ مبالغه کردن: اشتباهاتتان را بیشتر از آنچیزی که هستند می بینید در حالی که جنبههای خوب را کمتر برآورد می کنید. مثلا من اشتباه بزرگی کردم و دوستم هرگز مرا نخواهد بخشید!(نیلین،۲۰۰۲).
۹٫ جدی گرفتن شدید احساسات: فکر می کنید احساسات شما عین واقعیت هستند
۱۰٫ بایدها: مثلا من باید شخص خوبی باشم، باید همه مرا دوست داشته باشند.
۱۱٫ برچسب زدن: من بازنده هستم! من شخص کسل کننده ای هستم!
۱۲٫ سرزنش کردن خود: برای چیزهایی که کنترل آن ها به دست خودتان نبوده، خودتان را سرزنش می کنید. اگر فرزندتان شیطنت میکند به خود می گویید من بلد نبودم چطور تربیتش کنم(نیلین،۲۰۰۲).
-
- سلسله مراتب تفکر
معمولا در شناخت درمانی ،سه سطح شناخت مورد ارزیابی قرار میگیرد: (فرهودیان،۲۰۰۲).
۲-۱۹-۱- افکار خود آیند : اینافکارزمانیکهشخصدریکچهارچوبذهنیمنفیقراردارد،سریعابهطورخودکاروغیرارادیبه ذهن میآیند.افکار خود ایند میتوانند توسط وقایع بیرونی (دیررسیدنبهیکجلسه : آنهادرموردمنبدفکرخواهندکرد .نظرمراموردتوجهقرارنخواهندداد.مناحتراممراازدستخواهمداد )،یاوقایعدرونی (تپشقلب :مندارمدچاریکحملهقلبیمیشوم،بهزودیخواهم مرد ،وای خدای من!)،برانگیخته شوند .از طریق پرسیدن ” اکنون در ذهن شما چه می گذرد ” می توان به افکار خود آیند فرد دسترسی پیدا کرد.
۲-۱۹-۲- فرض ها / قوانین زیر بنایی :مجموعه ای از استاندارد ها هستند که قوانین ما را ایجاد میکنند.
فرض مثبت : اگر سخت کار کنم در زندگی موفق خواهم بود ، فرضمنفی : اگرمندریکزمینهضعیفعملکنم،فردیشکستخوردهخواهمبود.
فرض های زیر بنایی اغلب با ساختار “اگر ….. پس ” یا ” اگرنه ….. پس ” شناختهمیشوند (اگرمنمورداحترامدیگرانواقع نشوم،هرگزنمیتوانمبهخودماحترامبگذارم ).
تا زمانی که مفاد این قوانین ،استانداردها و فرضیه های مثبت ،برآورده میشوند ، افراد با ثبات و سازنده باقی می مانند و به این ترتیب از فعال کردن باورهای مرکزی منفی خود درآخرکاراجتنابمیکنند.فرضهایزیربناییمربوطبهیکموقعیتخاصنمیشوند.
۲-۱۹-۳- باورهای مرکزی ( طرحواره ها) : اینهاباورهایزیربناییمادرموردخودمان،دیگرانوجهانپیرامونمانهستندکهبهماکمکمیکنندتاتجربیاتزندگیمانرادرککنیم . معمولاباورهایمرکزیازطریقتجربیاتیادگیریاولیهفردشکلمیگیرندوتبدیلبهوسیلهایبرای شکل گیری دیدگاه های ما میشوند.
بک[۴۰](۱۹۹۵) پیشنهاد میکند که باورهای مرکزی میتوانند به دو طیف گسترده ی درماندگی (من ضعیف هستم ) و منفور بودن (من ناخواستنی هستم) تقسیم شوند(فرهودیان،۲۰۰۲).
۲-۲۰- روش های فراخوانی افکار خودآیند(اتوماتیک) منفی
۱٫سوالات مستقیم:پرسش مستقیم به صورت« در ذهن شما چه می گذشت؟» و نه پرسش هایی مثل: « در آن موقع به چه فکر می کردید؟»، به طور آشکار، ساده ترین شیوه برای نتوجه ساختن بیمار به جریان پردازش اطلاعات به طور غیر هوشیارانه درونی و فراخوانی افکار خودآیند منفی است(لطافتی بریس،۱۳۸۹).
۲٫پرسش گری سقراطی:اگر سوالات مستقیم برای آشکار کردن افکار منفی و کلیدی مفید نباشد، از سوالات استقرایی که گاهی اوقات «اکتشاف هدایت شده» نیز نامیده می شود، استفاده میگردد. درمانگر باید به دقت عمل کند و سوالات عمل کند و سوالات مناسبی را مطرح سازد بدون این که بیمار را به طرف پاسخ راهنمایی کرده باشد.
۳٫بحث و گفت و گو درباره ی تجربه ی هیجانی اخیر: موقعیتی را که با اضطراب یا افسردگی او بوده است و آن را به خوبی به خاطر دارد، یادآوری میکند. بیمار واقعه را توصیف می کند و درمانگر افکاری را که با شروع و دوام آن مرتبط اند شناسایی میکند. این کار از طریق پرسش سوالاتی نظیر آن چه در زیر آمده است امکان پذیر است.
-
- در آن موقع چه چیزی به ذهنتان آمد؟
- فکر خاصی به ذهنتان رسید؟
– وقتی شدیداً مضطرب شدید، بدترین چیزی که فکر می کردید ممکن است اتفاق بیافتد، چه بود؟(لطافتی بریس،۱۳۸۹).
۴٫افزایش شدید تنش جسمی:به بیماران میتوان آموزش داد از طریق تمرین آرام سازی، از تشدید تنش جسمی یا شروع حمله ی ناشی از وحشت زدگی، مطلع گردند، بیمار میتواند از این افزایش تنش همانند تغییر حالات روانی، به عنوان نشانه هایی برای توجه و وارسی افکار غیر ارادی خود استفاده کند درمانگر با مشاهده ی افزایش تنش در جسله ی درمان میتواند به افکار اتو ماتیک بیمار پی برد.
۵٫تصویر سازی ذهنی یا تخیل: چنان چه سوالت استقرایی در جهت شناسایی افکار غیر ارادی سودمند نباشد، استفاده از تصویر سازی ذهنی برای باز آفرینی یک موقعیت میتواند مفید باشد. بیمار باید یک موقعیت را تا جایی که میتواند، به وطر صریح در ذهن خود، باز آفرینی کند و پس از چند دقیقه، درمانگر در مورد افکار همراه با یان تجسم ذهنی سوال نماید(لطافتی بریس،۱۳۸۹).
۶٫ تغییر خلق در جلسه:در جلسه درمان، معمولا خلق منبع مفیدی برای افکار منفی است. وقتی در جلسه، تغییری در خلق منبع مفیدی برای افکار منفی است. وقتی در جلسه، تغییری در خلق بیمار به وجود آمد، درمانگر این تغییر را به بیمار خاطر نشان میکند سپس از او می پرسد:
– چه فکری به ذهنت رسید؟
– یا راجع به چه موضوعی یا مطلبی فکر می کردی؟
۷٫ ایفای نقش[۴۱]: برای باز آفرینی یک موقعیت به طور زنده، به منظور دسترسی به افکار منفی مربوط به آن، ایفای نقش از تجسم ذهنی مناسب تر است. از این روش می توان در موقعیت روابط مشکوک با دیگران نیز استفاده کرد. در این حالت، درمانگر نقش کسی ررا که مراجع مشکلات را با او تجربه کردهاست، باز ی میکند.
۸٫ محقق کردن معنای[۴۲] یک رویداد: بیماران اغلب چنان در مورد رویداد ها صحبت میکنند که گویی این رویدادها سبب بروز ناراحتی و احساس های نا خوشایند در آن ها شده است. درمانگر با مشخص ساختن معناهای شخصی، افکار مربوط به موقعیت را فراخوانی میکند. مثلا وقتی که کار فرما، با توجه به روش اهانت آمیز صحبت میکند برای تو چه معنی دارد؟(لطافتی بریس،۱۳۸۹).
۹٫ ثبت افکار روزانه(DTR[43]): کار کردن با این جدول به مراجع اجازه میدهد تا انواع افکار خود را باز بینی کند.
۱۰٫ پیشنهاد معکوس(متضاد)[۴۴]: تکنیکی که برای آشکار سازی افکار مربوط به عزت نفس پایین کمک میکند، عبارت است از مطرح کردن پیشنهاد مخالف و متضاد اعتقاد یا فکری که بیمار در مورد حادثه ها یا پدیدههای مشخص دارد(لطافتی بریس،۱۳۸۹).
۲-۲۱-مراحل تشخیص افکار خودآیند( اتو ماتیک) منفی
به طور کلی برای تشخیص افکار اتو ماتیک منفی، لازم است سه مرحله ی زیر را طی کنیم: (لطافتی بریس،۱۳۸۹).
۱٫تشخیص هیجان های ناخوشایند.
۲٫ تشخیص موقعیتی که این هیجان ها در آن اتفاق می افتد.
۳٫ تشخیص افکار اتو ماتیک مربوط به آن هیجان(لطافتی بریس،۱۳۸۹).
بخش چهارم:
پیشینه پژوهش
۲-۲۲-تحقیقات انجام شده در داخل