راه کارهایی که متخصصان برای ایجاد عزت نفس بیان نموده اند :
در گفتار و کردار خود محبت نشان دهید . به توانمندی ها و خودباوری های بچه ها احترام بگذارید . وقتی روابط خوبی با دیگران برقرار می سازنند آن ها را تأیید کنید . در بعضی از مواقع آن ها را در احساساتمان سهیم کنید . در بعضی از امور ، کارهایی را انجام دهیم که نیازها و علائق آن ها را تامین کند . به کودکان و نوجوانان مسؤلیت واگذار کنید . آن ها را با هیچ کس مقایسه نکنید . آن ها را مورد تهدید و سرزنش قرار ندهید . در بازخواست ها خود به جای کلمه چرا ، از چطور شد که … استفاده کنید . به بچه ها کمک کنید تا از تصمیم گیری خویش آگاهی پیدا کنند . زمینه و شرایط خودآگاهی جسمانی و هیجانی را در نوجوانان ایجاد کنید . به احتیاجات و خواسته های نوجوانان در حد معمول و منطقی پاسخ دهید تا احساس ارزشمندی کنند . از بچه ها قدردانی و تشکر کنید . تصاویر سازنده و مثبت را در ذهن نوجوان ثبت کنید . نوجوان را با خودش از نظر رفتاری و آموزش مقایسه کنید ( رقابت مثبت ) . لیستی از تواناییهای بچه ها تهیه کنید . والدین و معلمان نیز باید با اعتماد به نفس رفتار کنند . والدین در حضور نوجوان یکدیگر را سرزنش نکنند و خود را تحقیر نسازند . بچه هارا مجبور به اطاعت از اوامر و سلائق خود نکنید . او را تنبیه نکنید و شیوه دمکراتیک را پیشه سازید . به حرف های نوجوانان به دقت گوش کنید تا احساس کنند در خانه برای آن ها ارزش قائل هستید . از بچه ها بخواهید طرح هایی در موضوعات مختلف آماده کنند ، زیرا سبب پرورش خلاقیت در آن ها میگردد . به نوجوانان خود در قبال برخی از کارها در منزل پول نقد بدهید . در شکست های درسی او را یاری دهید و روحیه او را به خاطر نمرات کم خراب نکنید . در سنین بالاتر مسؤلیت بخشی از خرید منزل را به بچه ها واگذار کنید . در سنین بالاتر برخی از مشکلات زندگی از قبیل پول ، آب ، برق ، اجاره مسکن را با او در میان بگذارید . روحیه صحبت کردن در جمع را در بچه ها تقویت کنید، ( رادمنش و همکاران ، ۱۳۹۰ ) .
عوامل مهم تعیین کننده اجتماعی – فرهنگی به طرق مختلف روی فرد اثر میگذارد ، اموری مانند مشاغل سنگین ، موقعیت های دردناک ، از دست دادن شغل ، زندگی در محیط بیش از حد شلوغ ، مواجهه با تغییرات زندگی خانوادگی و پیوندهای زناشویی ، تعصبات و مورد تعقیب قرار گرفتن باعث انواع واکنش های هیجانی شدید در فرد می شود و بر دستگاه شبکه ای و ترشح غدد تاثیر میگذارد . اموری مانند افزایش جمعیت ، مهاجرت ، فقر ، اختلافات خانوادگی و نقصان در کیفیت تعاملات اجتماعی ، مقاومت فرد را در مقابل بیماری کاهش میدهد ( عیسی مراد ، ۱۳۸۹ ) .
تغییرات محیطی تاثیر عمیقی روی تعادل هورمونی بدن دارد و گروهی از عوامل اقتصادی – اجتماعی و اجتماعی – فرهنگی نقش تعیین کننده در غلت شناسی اختلالات روان تنی دارند . فشار روانی و روحی و اضطراب مقدار کم آن برای ما مفید است حتی یادگیری را مؤثرتر و حافظه را قوی تر و عملکرد ما را بهتر میکند . در عوض فشار روحی زیاد و طولانی موجب نابسامانی شخصیتی ، ایجاد اضطراب مزمن و منجر به افسردگی و رد نهایت بیماری های روان تنی مانند زخماثنی عشر ، فشارخون و غیره می شود . فشار روانی یا استرس حاصل از هیجان اغلب به عنوان یک عامل مزاحم برای سلامتی انسان به حساب میآید . آن چه که در زندگی انسان باعث فشار روانی می شود در حقیقت بیشتر طرز برخورد انسان ها با حوادث زندگی است نه خود حوادث . کسانی که به زندگی خود معنا و مفهوم میدهند و ماندگاری و بقای خود را در گرو این معنا و تلاش می دانند ، کمتر از دیگران بیمار میشوند ( عیسی مراد ، ۱۳۸۹ ) .
افراد رویدادهایی را که در زندگی تجربه میکنند متفاوتند و نیز از نظر آسیب پذیری در برابر رویدادها نیز متفاوتند . آسیب پذیری هر کس در برابر فشار روانی بستگی به مهارت های مقابله و حمایت های اجتماعی دارد . آسیب پذیری احتمال پاسخ غیرانطباقی به فشار روانی را افزایش میدهد مثلاً کودکان محبت ندیده آسیب پذیرتر از محبت دیده ها هستند و اختلالات رفتاری در آنان بیشتر بروز میکند . مهارت های مقابله طرق منحصر به فرد در برخورد با موقعیت ها هستند . مقابله کننده ها افرادی نیستند که فقط بدانند کارها را چگونه انجام دهند بلکه روش نزدیک شدن به موقعیت ها را می شناسند که برای مواجهه با آن ها پاسخ حاضری در دست ندارند . ویژگی های افراد در موقعیت های زندگی ( انتظارات ، ترس ها ، مهارت ها ، امیدها ) بر میزان فشار روانی که احساس میکنند و بر میزان مقابله اثر دارد ( ساراسون ، ۱۳۷۷ ) .
در زندگی افراد دوره های انتقالی وجود دارند که باعث فشار روانی آن ها میشوند :
۱-تولد و حصول هماهنگی بین مادر و نوزاد . ۲-قدم های آغازین به سوی استقلال و انتقال به مکان خارج از مدرسه و مرکز نگهداری روزانه . ۳-بلوغ و تغییرات زیستی ، روانی و اجتماعی . ۴-انتقالات بزرگ تحصیلی از قبیل رفتن به دانشگاه . ۵-ورود به دنیای کار . ۶-ازدواج . ۷ تربیت و پرورش فرزندان . ۸-جابه جا شدن به محل جدید . ۹ نقاط عطف زندگی فرزندان . ۱۰ بازنشستگی ( ساراسون ، ۱۳۷۷ ) .
والدین و نوجوانان در ارتباط خود ، از یکدیگر انتظاراتی دارند که تحت تاثیر باورها و اعتقادات خانواده ها میباشند . تغییر در تواناییهای شناختی و زیستی نوجوان در نحوه ی نگرش وی نسبت به قوانین و نظم موجود در خانواده تاثیر میگذارد و به انتظارهای جدیدی در وی منجر می شود ( حجازی و سیف ، ۱۳۷۹ ) . فیلیپس[۶۵] ( ۱۹۸۷ ) نشان میدهد والدینی که دارای باور و اعتقاد ضعیف تری در مورد توانایی و شایستگی علمی کودکان نسبت به سایر والدین میباشند انتظارات کمتری نسبت به عملکرد کودکان دارند . همچنین ارزیابی کودکان از توانایی خود ، تحت تاثیر این که چگونه آنان ارزیابی را تصور میکنند قرار میگیرد . شیفر[۶۶] و ادگرتون[۶۷] ( ۱۹۸۵ ) نیز دریافتند والدینی که دارای روش های فرزندپروری مترقی میباشند انتظار دارند کودکانشان فعال و مستقل باشند و نمرات خوبی در آزمون هایی ( برای نمونه ، هوش ) به دست آورند . در بسیاری از موارد والدین و نوجوانان باورهای متناقضی در مورد هم دارند . برای مثال والدین معتقدند که بر خلاف نظر فرزندان نوجوانشان ، بیش از آن چه آنان فکر میکنند ، با آن ها تعامل دارند ( پالسون[۶۸] و اسپوتا[۶۹] ، ۱۹۹۶ ؛ به نقل از علیزاده ، ۱۳۸۰ ) . همچنین نوجوانان معمولاً والدین خود را سهل گیر یا خودکامه می دانند ، در حالی که والدین خود را مقتدر و خون گرم به شمار می آورند ( اسماتانا[۷۰] ، ۱۹۹۵؛ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۰).