یکی از عوامل مؤثر در بهبود روابط زوجین و کاهش تعارضات آن ها، ارتقاء بهزیستی و افزایش رضایت از زندگی است (اپشتاین[۴۳] و باکوم[۴۴]، ۲۰۰۲)؛ که ذهنآگاهی تاثیری مهم و مستقیم در آن دارد (براون[۴۵] و ریان[۴۶]، ۲۰۰۳). یکی از روشهای مؤثر برای حل و فصل و کاهش تعارضات زوجین، گفتگوی باز و آزادانه پیرامون مسائل مختلف است (گاتمن[۴۷]، ۱۹۹۹). آگاهی ذهنآگاهانه یکی از راههای افزایش چنین مهارتی است که با پذیرش، پذیرا بودن و قضاوت نکردن در لحظه حال اتفاق میافتد (بروتو[۴۸] و هایمن[۴۹]، ۲۰۰۷). همچنین ارتباط معناداری میان ذهنآگاهی و رضایت زناشویی وجود دارد : زوجینی که ارتباط ذهنی و روانی قویای با یکدیگر دارند، پذیرای تجارب جدید هستند و به تغییرات در جنبههای مختلف زندگی زناشویی آگاهند، و به عبارت دقیقتر ذهنآگاه هستند، بیشتر از زندگی زناشوییشان لذت میبرند و روابط زناشویی رضایتبخشتر و خشنود کنندهتری دارند (بورپی و لانگر، ۲۰۰۵).
ذهنآگاهی به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوهای خاص، هدفمند و عاری از قضاوت است (کابات- زین، ۱۹۹۰). گرمر[۵۰] و همکارانش (۲۰۰۵)، ذهنآگاهی را آگاهی از تجربیات موجود همراه با پذیرش آن ها میدانند. ذهنآگاهی یعنی بودن در لحظه با هر آن چه اکنون هست، بدون قضاوت و اظهار نظر درباره آن چه که اتفاق میافتد؛ یعنی تجربه واقعیت محض بدون توضیح (سگال و همکاران، ۲۰۰۲).
اگر زوجین تلاش کنند روابطشان همواره ثابت باقی بماند و از تغییراتی که خواه ناخواه در طول زندگی مشترک رخ خواهد داد چشمپوشی کنند، احتمال بروز تعارض و ناخشنودی افزایش خواهد یافت؛ حال آن که ذهنآگاهی سبب میشود فرد پذیرای تغییرات و جنبههای جدید و متفاوت زندگی باشد؛ در واقع افراد ذهنآگاه تغییرات را کمتر تهدیده کننده درمییابند (لانگر، ۱۹۸۹).
بسیاری از زوجین در هنگام بروز تعارض، از الگوهای منفی تعامل پیروی میکنند که به شدت تعارض اولیه دامن میزند، اما فرد ذهنآگاه بیشتر میکوشد که از دریچه چشم همسرش به وقایع، مسائل و رویدادها بنگرد و کمتر دست به اسنادهای جانبدارانه دست بزند (بورپی و لانگر، ۲۰۰۵). ذهنآگاهی همچنین باعث میشود زوجین احساس امنیت بیشتری در روابط عاشقانهشان داشته باشند و در هنگام بروز تعارض استرس کمتری متحمل شوند (نومن[۵۱]، ۲۰۱۴).
جالب توجه است علیرغم آن که شباهت زوجین یکی از مهمترین عوامل افزایش رضایت زناشویی شناخته میشود (بلام[۵۲] و محرابیان[۵۳]، ۱۹۹۹؛ کیم[۵۴] و همکاران، ۱۹۸۹)، اما ذهنآگاهی هم به تنهایی و هم همراه با شباهت زوجین، تاثیر قابل ملاحظه و مشابهی بر روی رضایت زناشویی دارد (بورپی و لانگر، ۲۰۰۵).
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تعارضات زوجین، طرحوارههای هیجانی هر یک از آنهاست. ارتباط نسبتا معناداری میان طرحوارههای هیجانی و رضایت از رابطه در میان زوجین وجود دارد (میرز، ۲۰۱۲). طرحوارههای هیجانی مجموعهای از قوانین هستند که فرد را در موقعیتهای مشخص هدایت میکنند (بک[۵۵] و همکاران، ۲۰۰۴) و فلسفه فرد درباره هیجاناتش و مفاهیم، الگوها و راهبردهایی هستند که در پاسخ به یک هیجان استفاده میشوند (لیهی، a2002؛ لیهی، a2007؛ لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). طرحوارههای هیجانی مجموعهای از باورهای مشخصی هستند که افراد از آن ها برای پردازش، ارزیابی و واکنش نشان دادن به هیجاناتشان استفاده میکنند (هربرت[۵۶] و فورمن[۵۷]، ۲۰۱۱). گرینبرگ طرحوارههای هیجانی را هیجاناتی معرفی میکند که دربرگیرنده شناختها هستند یا امکان دسترسی به شناختها را فراهم میکنند (گرینبرگ[۵۸] و سافران[۵۹]، ۱۹۸۷).
طرحواره درمانگران بر این باورند که دلیل تعارض اغلب زوجهای دشوار عموما ناشی از درگیری میان طرحوارهها و مدلهای مقابله هر یک از زوجین است (میرز، ۲۰۱۲). هنگامی که هیجانها در محدوده رابطه میان فردی روی میدهند، طرحوارههای هیجانی از هیجان فرد آگاه میشوند و بر روشی که فرد هیجان درونی خود را اداره میکند تاثیر میگذارند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). در واقع طرحوارههای هیجانی ساختارهای روانی هستند که به شخصیت فرد شکل میدهند و بر روی تعامل وی با دیگران، تجارب هیجانی و تفسیر واکنشها توسط او اثر میگذارند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). افرادی که باورهای منفی نسبت به هیجاناتشان دارند، به احتمال زیاد سبکهای مقابله مشکلسازی مانند نشخوار، نگرانی، اجتناب، نوشیدن الکل، پرخوری یا تجزیه را به کار میبرند (لیهی، ۲۰۱۱).
هر یک از اختلالات اضطرابی طرحوارههای هیجانی (تفسیرها و راهبردهای احساسات و هیجانات) منفی و افکار مزاحم و تصاویر تجربه شده را دربرمیگیرند (لیهی، b2007). این طرحوارههای هیجانی منفی با افسردگی، اضطراب، PTSD، جنبههای فراشناختی نگرانی، سوء مصرف الکل، تعارضات زناشویی و اختلالات شخصیت همبستگی دارند (لیهی، a2001؛ لیهی، b2003؛ لیهی، a2002). باورهای بیمار مبتلا به OCD درباره همجوشی فکر و عمل (فقدان کنترل)، مسئولیت خنثی کردن افکار مزاحم (کنترل و احساس گناه) و استدلال شخصی از این افکار مزاحم (احساس گناه و شرم) طرحوارههای هیجانی وی هستند که بیمار از آن ها برای مدیریت افکار، تصاویر و هیجانات ناخواسته استفاده میکند (لیهی، b2007). اختلالات اضطرابی در واقع تلاشی برای حذف اضطرابی هستند که از تفسیر منفی فرد از افکار و احساسات جسمانی یا برانگیختگی اضطرابآور یا همان طرحوارههای هیجانی وی ناشی میشود (لیهی، a2003). طرحوارههای هیجانی همچنین میتوانند باعث ایجاد سویمندی حافظه شوند (فتی و همکاران، ۱۳۸۴).
نتایج پژوهش انجام شده توسط کمالی[۶۰]، غرایی[۶۱] و بیرشک[۶۲] (۲۰۱۳) نشان داد طرحوارههای کنترل ناپذیری، خودآگاهی هیجانی، ابراز و دید ساده انگارانه به هیجانها میتواند پیشبینی کننده نگرانی آسیبشناختی[۶۳] باشد. همچنین تشریح و تفصیل طرحوارههای شناختی و هیجانی برای بیماران مبتلا به به اختلالات اضطرابی، اختلالات شخصیت یا اختلالات عاطفی در فهم دلیل بروز آسیبشناسی روانی، چگونگی رشد الگوهای رفتار بین فردی ناسازگار و تداوم آن ها و تغییر الگوهای ناسازگار رفتاری بسیار سودمند است (پراسکو[۶۴] و همکاران، ۲۰۱۱). تمرکز درمانگر بر روی طرحوارههای هیجانی بیمار به وی کمک میکند باورهای ویژه بیمار در خصوص اختلالش را شناسایی کند، دریابد چگونه این باورها با اجتناب از پاسخ تداخل میکنند و چگونه میتواند این باورها را با بهره گرفتن از تکنیکهای شناختی، رفتاری و تجربی تغییر دهد (لیهی، b2007).