اعتیاد و ساختار خانواده در دوران نوجوانی:
روابط خانوادگی اهمیت بسیاری در طول دوران نوجوانی دارد.در واقع طبق نظریه (ارتباطی- سیستمی) که نقش خانواده در فرایند تکاملی شناسایی شده است . والدین و نوجوانان، در چالشهای رشدی قرار می گیرند. بنابرین هر دو یعنی والدین و نوجوانان، به انجام وظایفی در طول این دوران ملزم هستند.مهم ترین هدف در این دوران،رشد دادن نسل جدید در طول روابط بین نسل هاست.فرایند رشد ( احساس خود) در نوجوانان فقط به زمینه های مختلف که در ارتباط و متعلق به او هستند ارتباط ندارد، بلکه به روابط متقابل والدین و فرزندان نیز مربوط است.(اسکابینی ۲۰۰۶ به نقل از کاتاپان ۲۰۰۸) نتایج بعضی از تحقیات مثل تحقیق ( ولک و همکاران به نقل از کاتاپان ۲۰۰۸) نشان دهنده این است که احساسات منسجم اعضای خانواده می تواند خطر اعتیاد به مواد را در نوجوانان کاهش دهد اما در گزارشات دیگر، درگیری بیش ازحد والدین در زندگی نوجوانان در خطر افزایش مصرف مواد مؤثر است.( اندرسون به نقل از کاتاپان ۲۰۰۸ )
بر مبنای نظریه گفته شده در بالا این فرضیه وجود دارد که ادراک والدین از سیستم خانواده و سازگار پذیری کم به طور مثبت با رفتارهای اعتیادی در نوجوانان رابطه دارد. و فرضیه دیگر این است که ادراک نوجوانان از انعطاف خانواده و انسجام و پیوستگی احساسات در خانواده با مصرف مواد در نوجوانان رابطه منفی دارد. تحقیق (کاتاپان،۲۰۰۸) نشان داد که پایین بودن انسجام و پیوستگی احساسات در خانواده و همچنین ضعیف بودن سطح سازگاری انان می تواند با خطر بروز رفتارهای اعتیادی رابطه داشته باشد . تحقیقات بالینی به رابطه بین کیفیت ارتباطات خانوادگی در محافظت از نوجوانان از خطر رفتارهای اعتیادی، اذعان دارد.
داده های این تحقیق نشان میدهد که انسجام احساسات در خانواده و سازگارپذیری انان می تواند به عنوان پیش بینی کننده رفتارهای اعتیادی باشد . ادراک پایین پدر از انعطاف در خانواده و میزان توانایی او در تغییر دادن قوانین و رفتارها میتواند به عنوان یک عامل خطر برای سلامت روحی و جسمی نوجوان باشد.
عواملی همچون پسر(مرد) بودن ، متعلق به خانواده ای که قوانین ناکارامد دارد، بودن و پایین بودن انسجام عواطف در خانواده یا پایین بودن روابط عاطفی در خانواده با رفتارهای اعتیادی رابطه دارد . نوجوانانی که از خانواده خود این برداشت را دارند که میزان بالایی از انسجام را در روابط خود دارند ، دنیا را بصورت امنتری توصیف می کند و احساس خود را به عنوان یک عضو از سیستم خانوادگیشان رشد می دهند.
در تحلیلی که به وسیله (جدرزی[۳۷] ۲۰۰۵)انجام شد نشان داد که فرد معتاد نیاز جلب توجه در این خانوادهها دارد، زیرا فقدان هیجانی درخانواده فرد معتاد،که در نتیجه روابط مخدوش والدین است، به وجود آمده است. والدین در این خانواده ها بر این گمان هستند که هیجانات و احساسات بارز و گسترده ممکن است خطرناک باشد.و می ترسند روابط نزدیک استقلال و فردیت آن ها را از بین ببرد. و کودک پی میبرد که در چنین موقعیتی تنها راه جلب توجه، مشکل آفرینی یا خلق کردن مکانیزم ترمیمی در این دسته از رفتارهاست. از طرفی کودکان مشاهده میکنند که، والدین در اغلب موارد برای مقابله با عواطف آزاردهنده خود از مواردی همچون سیگار، الکل و دارو استفاده میکنند، زیرا فقط تحت تاثیر این عوامل قادر خواهند بود که ساختارهای هیجانی خود را به سوی نرمالتری هدایت کنند.کودک به سرعت با این شیوه ها، سازگار می شود و آن ها را درونی میکند.و در حالی که شروع به رشد می کند در بین هم سن و سال های خود برای کنار آمدن با هیجاناتش، به دنبال همان راه حلهایی میگردد،که در خانواده به طور معمول وجود داشت. کمک گرفتن از مواد مخدر می تواند یکی از عوامل و راهکارهای مقابله ای با عواطف باشد.
و در تحلیل دوم همین محقق چنین بیان کرد که اعتیاد به مواد در افرادی به وجود می آید که توانایی انجام وظایف و به عبارتی مسئولیت پذیری ندارند. زیرا وابستگی شدیدشان و احتیاجی که به مراقبت شدن از سوی دیگران دارند مانع از این توانایی می شود. که این موضوع باعث به وجود آمدن نظامی از ارتباطات وابسته به یکدیگر می شود. تضاد و درگیری بین والدین می تواند باعث مخدوش شدن ثبات در این خانواده گردد؛ بنابرین رفتارهای اعتیادی می تواند توجه دیگران را دوباره بر فرد متمرکز کند. سپس والدین بر مشکل مصرف مواد در فرزند خود متمرکز میشوند و مشکلاتشان را با یکدیگر برای مدتی فراموش میکنند. وقتی که تعارض زوجین کم می شود مصرف مواد به صورتی که کمتر تعارض بر انگیز باشد،شروع میشودسپس وقتی که اختلاف بین زوجین دوباره شدت گرفت، این فرایند تکرار می شود. در این تئوری تأکید بیشتر بر ساختار وابستگی در نظام خانواده است.در واقع اعتیاد فرزند در این ساختار به عنوان یک عامل ایفای نقش در ثابت در نگهداشتن روابط در خانواده و به عنوان یک عامل مثبت در نگهداشتن اعضای خانواده با یکدیگر است(روگالا[۳۸] به نقل از جدرزی ۲۰۰۵) در تحقیق(جدرزی ۲۰۰۵)سه عامل نماینگر شد ۱-استحکام روابط خانوادگی و هیجانات، عامل تعیین کننده ای در مصرف مواد روانگردان در جوانان بود.۲-مصرف الکل شدید در خانواده که عموما این فرد پدر خانواده بود خطر مصرف مواد را افزایش داد.۳-نوجوانان مصرف کننده اغلب از شهرهای بزرگ و خانواده های آسیب دیده بودند.
بنابرگفته اریکسون (۱۹۶۳)مهم ترین تکلیف در نوجوان شکل دادن هویت است. آن ها در عین اینکه در مورد دست آوردهای تحصیلی خود نگراناند، و در شرف مسئله جدیدی نیزهستند که این مسئله با افزایش رقابت برای ورود به دانشگاه و تقاضا برای ورود به مشاغل،بیشتر می شود.( رادوان به نقل از کندر ۲۰۰۱)تحلیل های اکتشافی نشان می دهدکه عوامل استرس زای زندگی اکثراً به خانواده، مدرسه و اجتماع و تجاوزات مربوط می شود بیشتر نگرانی افراد به نقش آن ها در ارتباط با مدرسه به عنوان دانش آموز شناخته شد. مدرسه و نقش دانشآموزی به عنوان حادترین مشکل که به آسانی قابل حل نیست در تحقیق(کندر ۲۰۰۱) بزرگترین دغدغه دانش آموزان نگرانی در ارتباط با جایگاه خود در جهان اجتماعی و مدرسه و تاثیر آن بر روابط خانوادگی میباشند. و دانش آموزان از واکنش های مقابله ای منفی مثل انکار، تخریب، و کنارهگیری از مشکلات است تا اینکه منابع استرس را کاهش دهند یا آن را حذف کنند. راهکارهای مقابله ای منحرفانه که در برگیرنده مصرف مواد است را از خود بروز میدهند.