-
- ارائه و توزیع دانش به رشد آن کمک می کند. دانش تنها دارایی شناخته شدهای است که وقتی دیگران در آن سهیم میشوند، افزایش مییابد.
-
- دانش، سریعاً ایجاد نمی شود. از جمله ویژگیهای دانش این است که به صورت تدریجی ایجاد می شود و تجمعی است. دانش گذشته در شکل گیری دانش جدید مؤثر هست.
-
- دانش به روشهای مختلفی ارائه می شود و منحصر به فرد نیست. دانش در زمانهای مختلف، توسط افراد مختلف، در مکانهای گوناگون به روشهای متنوعی ارائه می شود. تسلط بر روش های مختلف ایجاد و ارائه دانش، ظرفیت بیشتری در سازمان برای دستیابی به دانشهای جدید ایجاد می کند. (Kiessling et al, ۲۰۰۹).
آلی[۱۱] (۱۹۹۷)، ویژگیهای زیر را برای دانش برشمرده است:
-
- دانش، نامرتب[۱۲] و بهم ریخته[۱۳] است. این ویژگی از خصلت انتزاعیبودن دانش نشأت گرفتهاست. با وجود بهمریختگی دانش، آن در جستجوی نوعی وحدت و انسجام است. در حقیقت این ویژگی دانش تابعی از یک نظام غایی است.
-
- دانش، خود سامانده است. دانش برخلاف داده ها و اطلاعات، قدرت سازندگی خود را نیز دارد. دانش شبیه سیستم زندهای است که در تعامل با محیط، رشد میکند.
-
- مهمترین عامل انتقال دانش، زبان است. برخلاف اطلاعات و داده ها که از طریق سیستمهای کامپیوتری و اسناد و مدارک و کتابها قابل انتقال هستند، زبان، مهمترین عامل انتقال دانش است. این ویژگی اهمیت تعاملهای رو در رو، تیمها و گروه های کاری را در سازمان آشکار میسازد.
-
- دانش، مثل ماهی لغزنده است. ضربالمثل معروفی میگوید که نگهداشتن ماهی سختتر از گرفتن آن است. سازوکارهای لازم برای حفظ و نگهداشت دانش باید در سازمان تعبیه شوند.
-
- دانش، چند بعدی است. چند بعدی بودن دانش باعث پیچیدگی این مفهوم شدهاست. برای درک دانش باید ابعاد مختلف آن از جمله فردی، گروهی، سازمانی، فنی و تکنولوژیکی، نهفته و عینی را مد نظر قرار داد.
-
- دانش یک پدیده اجتماعی است. دانش قبل از آنکه یک پدیده فنی و تکنولوژیکی باشد، یک پدیده اجتماعی است. یعنی انسانها مهمترین عامل شکل گیری و انتقال آن هستند.
-
- رشد دانش خود به خود اتفاق نمیافتد. رشد دانش در افراد، گروهها و همچنین سازمانها مستلزم وجود بسترهای مناسب است. سازمانها باید فرآیندهای لازم جهت رشد و پرورش دانش را فراهم کنند.
- نهایتاًً اینکه احتمال از دست دادن دانش زیاد است. سازمانها باید به این نکته مهم توجه کنند که اگر نتوانند دانشهای ضمنی (نهفته) افراد را مورد شناسایی قرار داده و به دانش صریح (آشکار) تبدیل کنند، در اثر فراموشی، بازنشسته یا انتقال، این دانشها را از دست خواهند داد. لذا باید در کدگذاری و دانشنگاری، تبحر پیدا کنند. (Allee, 1997:113).
استیوهالس[۱۴] معتقد است که مهمترین ویژگی دانش این است که به عنوان متدولوژی تغییر عمل می کند. کسب دانش یعنی ایجاد نگرشهای جدید و از این رو باید منتظر تغییر در رفتارها بود. این ویژگی دانش گویای این واقعیت است که اداره مناسب این تغییرات و مقاومتهای احتمالی، زمینه های کاربرد مؤثرتر دانش را فراهم آورد (Housel & Bell 2001).
برای درک این تفاوت اجازه دهید بیماری را فرض کنیم که به مطب دکتر مراجعه میکند. دکتر اطلاعات بسیاری از بیمار به دست میآورد. برخی از این اطلاعات برای تشخیص بیماری مهم است و برخی دیگر نامربوط که به عنوان «داده» تلقی میشود. دکتر به سرعت اطلاعات به دست آمده را بر مبنای دانش خود تفسیر کرده و پس از یافتن الگویی مناسب در اطلاعات به تجویز دارو برای بیمار میپردازد. در صورتی که دکتر قادر به پیدا کردن الگویی مناسب در اطلاعات نباشد ممکن است آزمایشهای بیشتری را تجویز کند یا بیماری را به یک متخصص ارجاع دهد. متخصصی که بهتر میتواند از اطلاعات عرضه شده بیمار، الگویی مناسب تهیه کند.
پس حالتهای زیر را در نظر میگیریم: در صورتی که دکتر انجام آزمایشهای بیشتری را توصیه کند ممکن است قصد به دست آوردن اطلاعات بیشتری از بیمار را داشته باشد یا این که بخواهد به پارههای دیگری از اطلاعات به واسطهء یافته های آزمایشگاهی دست یابد. اطلاعاتی که از این طریق به دست میآید ممکن است به تأیید یا رد فرضیههای دکتر در تشخیص بیماری منجر شود. علاوه بر این ممکن است که تحلیل مقدماتی از «داده» که بدون نتایج آزمایشگاهی ناقص بوده برای تشخیص بیماری مناسب و کافی به نظر برسد. نکته اینجا است که دکتر متناوباً بین «داده»، «اطلاعات» و «دانش» سیر میکند.
اگر دکتر بیمار را به یک متخصص ارجاع دهد ممکن است که متخصص نوع کاملاً متفاوتی از اطلاعات را از بیمار به دست آورد یا این که پارههای دیگری از اطلاعات کاملاً مربوط را بیابد که پیش از این دکتر عمومی آن ها را برای تشخیص بیماری در نظر نگرفته بود. نکته اینجا است که «داده»، «اطلاعات» و «دانش» به یکدیگر مربوط هستند به این
دلیل که «داده» برای دکتر، در واقع «اطلاعات» مهمی برای متخصص است که او را در یافتن الگوی مناسبی در تشخیص «دانش» یاری میدهد.
با نگرش فراتری به این موضوع، آشکار میشود که معمولاً «دانش پایه» عامل تمایز بین «داده»، «اطلاعات» و «دانش» است. این یکی از دلایلی است که در محیط و فضای متکی به دانش، برخی مؤسسات یا شرکتها میتوانند همچنان برتریهای اقتصادی و رقابتی خود را حفظ کنند. به همین دلیل سازمانهای مبتنی بر دانش رویکرد مثبتی در زمینه ایجاد دانش، افزایش ارزش افزوده، نمایش و اشاعه اطلاعات دارند. پژوهشگرانی به نامهای کوهن و لوینتال در مباحث خود این حقیقت را تشریح میکنند که گسترش دانش منوط به شور و هیجان یادگیری و دانش پیشین است. به عبارت دیگر دانش اندوخته شده عامل مؤثری در افزایش واکنش و فراگیری سهلتر مفاهیم است.
۲-۸- انواع دانش
بحث بر روی طبقه بندی انواع دانش، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا انواع مختلف دانش دارای کاربردهای گوناگونی در مدیریت دانش هستند و همچنین مستلزم به کارگیری مدلهای بخصوص در مدیریت دانش میباشند. با مقایسه انواع دانش میتوان درک بهتری از دانش به وجود آورد.
۲-۸-۱- انواع دانش از نظر نوناکا
یکی از معروفترین طبقه بندیها از دانش توسط نوناکا (Nonaka, 1994:20-25) انجام گرفتهاست، که این طبقه بندی، مبتنی بر نگرش پولانی (۱۹۶۲) در خصوص دانش است. نوناکا در این طبقه بندی، دو نوع دانش را معرفی می کند، که عبارتند از:
-
- دانش صریح[۱۵]( آشکار): دانشی است که عینی بوده و می تواند به صورت رسمی و زبان سیستماتیک بیان شود. نوناکا معتقد است که این نوع دانش مستقل از کارکنان بوده و در سیستمهای اطلاعات کامپیوتری، کتابها، مستندات سازمانی و نظایر اینها وجود دارد. دانش صریح، دارای قابلیت کدگذاری و بیان از طریق گویش است. علوم دانشگاهی مثال بارز این نوع دانش است.