۲-اشکال در تفکر:خجالتی بودن فرد کمرو موجب می شود که در حضور دیگران افکارش دچار ابهام و تیرگی شود و در برقراری رابطه مؤثر ناتوان گردد.
۳-محدودیت در ارزیابی های مثبت:کمرویی باعث می شود دیگران ارزیابی مثبتی از خصوصیات فرد نداشته باشند علیرغم آنکه وی دارای توانایی ها و ویژگی های مثبتی است.
۴-ارزیابی منفی دیگران:نه تنها نکات مثبت فرد کمرو به چشم نمی آید بلکه به دلیل عدم برخورد گرم و صمیمانه با دیگران،به طور غیرواقعی تصویر غلطی از او در ذهن ها شکل میگیرد.به عنوان مثال گمان میکنند او فردی سرد و بی عاطفه،خودخواه و جاه طلب است.
۵-اشتغال ذهنی:افراد کمرو اشتغال ذهنی زیادی نسبت به خود و واکنش های دیگران دارند که منجر به نگرانی و درخود فرو رفتگی آن ها می شود.
۶-بی جراتی:فرد کمرو نمی تواند به راحتی عقاید خود را مطرح سازد و از ارزش های منفی مورد قبولش دفاع کند.
۷-عواطف ناخوشایند:معمولا کمرویی همراه با احساس افسردگی،گوشه گیری و تنهایی است.کمرویی میتواند یک تاثیر علی بر افسردگی داشته باشد.هم مستقیم و هم غیر مستقیم از طریق تنهایی.افراد کمرو در ایجاد روابط اجتماعی ضعیف عمل میکند که منجر به اجتناب از مواجه های اجتماعی و در نتیجه تنهایی می شود.
از نظر زیمباردو و هندرسون(۱۹۹۶)افراد کمرو به دلیل نقص شبکه اجتماعی که برای حفظ سلامتی ضروری است،دچار مشکلات مربوط به سلامت جسمی و روحی میشوند.در شغل های نامناسب تر قرار می گیرند،پیشرفت شغلی محدودی دارند و پول کمتری به دست می آورند،چون کمتر درخواست ترفیع میکنند.اگر کمرویی مزمن شود و تا سال های بعدی زندگی ادامه یابد ممکن است منجر به انزوای اجتماعی مزمن و آسیب روانی وابسته به آن و حتی بیماری مزمن و طول عمر کوتاه تر شود(زیمباردو و همدرسون،۱۹۹۶؛به نقل از موسوی،۱۳۸۸).
کمرویی به عنوان یک عامل خطرناک روانی-اجتماعی میتواند پیامدهای مهمی از لحاظ عملکرد اجتماعی داشته باشد و به آسیب دیدگی توانایی و مهارت اجتماعی منجر شود (گلدبرگ و اشمیت،۲۰۰۱).
افراد کمرو در تعامل های اجتماعی و روابط بین فردی خود ناشیانه رفتار میکنند و به عبارت دیگر فاقد مهارت های اجتماعی هستند و میزان اضطراب و افسردگی در آن ها بالاتر است (شیومی و دیگران،۲۰۰۰).
۲-۳-۴-پیوستار کمرویی:
کمرویی بر مبنای شدت نشانه های گزارش شده طبقه بندی شده است و بر روی پیوستاری، از کمرویی موقعیتی تا مزمن در نوسان است. کمرویی موقعیتی، شامل تجربه نشانه های کمرویی در موقعیت های اجتماعی مخصوص است که درخودپنداره فرد درونی و جذب نشده است. در انتهای پیوستار کمرویی، افرادی هستند که به دنبال تعاملات اجتماعی نیستند و ترجیح میدهند که تنها باشند. در میانه این پیوستار افرادی هستند که احساس میکنند در موقعیت هایی با انواع معینی از افراد مرعوب میشوند و به شیوه ناشیانه ای رفتار میکنند. ناراحتی آن ها به اندازه کافی قوی است که زندگی اجتماعی و عملکردشان را مختل کند (هندرسون و زیمباردو، ۱۹۹۸). در انتهای پیوستار افرادی هستند که به شکل مزمنی خجالتی هستند و ترس از ارزیابی منفی توام با آشفتگی هیجانی یا بازداری را تجربه میکنند که با شرکت آن ها در فعالیت مورد علاقه و رفتار معطوف به هدف شان تداخل میکند (هندرسون، ۱۹۹۷).
کمرویی پیوستار روانی گسترده ای را شامل می شود.میتواند از احساس عدم کفایت در حضور دیگران تا حوادث آسیب زای ناشی از اضطراب که زندگی یک فرد را ویران میکند را در بر گیرد.به گفتهه زیمباردو(۱۹۷۷)در انتهای این پیوستار افرادی قرار دارند که با کتاب خواندن و کار کردن با اشیا یا حضور در طبیعت احساس راحتی بیشتری میکنند تا با معاشرت با افراد دیگر.برخی از این افراد هر زمان که لازم باشد با دیگران ارتباط برقرار میکنند.طیف میانی پیوستار کمرویی در برگیرنده بخش اعظم افراد کمرو میباشد.این افراد در موقعیت های مشخص با افراد معینی احساس بی کفایتی و تری میکنند،ناراحتی شدید آن ها به زندگی اجتماعی شان آسیب زده و عملکرد آنان را مختل میکند.آنان در کل به خاطر عدم تسلط بر مهارت های اجتماعی و یا فقدان اعتماد به نفس کمرو هستند.در انتهای دیگر پیوستار افرادی قرار دارند که ترس آن ها از افراد دیگر هیچ حد و مرزی نمی شناسد(افراد مطلقا کمرو).این افراد هر زمان که برای انجام کاری در حضور جمع مورد خطاب قرار می گیرند،بی نهایت می ترسند و به قدری احساس نومیدی میکنند که تنها راه فرار و پنهان شدن را مییابند.در بدترین حالت کمرویی میتواند به روان رنجوری حاد منجر شود(زیمباردو،۱۹۷۷؛ترجمه پارسا،۱۳۸۶).
جکسون بوید (۱۹۹۹) در مقاله پژوهشی خود تحت عنوان “نوجوانان و کمرویی” فهرست جامع مطالعات پژوهشی قابل قبول در ارتباط با کمرویی را گردآوری و سازماندهی کردهاست. به اعتقاد وی، کمرویی یک اختلال اضطرابی است و به احساس های هیجانی رنج آور و ترس از موقعیت های اجتماعی مربوط می شود. اغلب به طور معمول، نوجوان در موقع حضور یک شخص سرشناس یا افراد ناخوانده، در موقعیت های جدیدی که باید فعالیت نماید و یا وجود افرادی که او را تحت مراقبت و نظارت قرار میدهند و یا احتمالا مورد ارزیابی قرار خواهند داد، کمرویی را از خودش ظاهر خواهد کرد (باس و کروزیر، ۱۹۹۶).
مطالعه ای تحت عنوان”دانش آموزان کمرو یا منزوی” توسط “جری بروفی”انجام شد. او احساس کرد در میان دانش آموزان کسانی هستند که در مقایسه با همسالانشان در کلاس فعال نبوده، ولی به خوبی از نظر تحصیلی و اجتماعی سازگار بودند، اما نسبتا ساکت و آرام بوده و تمایل داشتند به طور مستقل کار کنند. تعدادی از آن ها دچار مسائل کمرویی یا گوشه گیری در درجات مختلف بودند و احتمالا تعداد کمی از آن ها پیش آگهی اسکیزوفرنی را داشتند. این تحقیق بر روی نوجوانانی که عمدتاً به عنوان کمرو (بازداری، پایین بودن اعتماد به نفس، اضطراب مفرط اجتماعی) یا گوشه گیر (بی تفاوت، نداشتن ارتباط متقابل یا خیال پرداز) توصیف شده بودند، انجام گرفت. نتیجه تحقیق او نشان داد که در صورت وجود شرایط محیطی و آمادگی وراثتی،کمرویی آغاز شده و موجب مسئله میگردد که به دنبال آن نوجوان برچسب کمرویی میخورد و در صورت درونی سازی، این برچسب یک الگوی فراگیر کمرویی در او ایجاد و احتمالا تثبیت میگردد (چونگ و اوانس، ۲۰۰۰).
آستین، ۲۰۰۰ یافته هایش را در دومین سمینار تحقیقاتی بلاک هیلز در دانشگاه ایالت بلاک هیلز،ارائه کرد.او اعتقاد داشت که افراد کمرو ممکن است احساس کنند دوست دارند تنها باشند، اما آن بخشی از رشد گروهی از آمریکاییان است که ممکن است حتی برای رفتن به غذاخوری در بیرون از خانه، کمرو و خجالتی باشند. بنا به عقیده لئونارد آستین، دستیار پروفوسور دانشگاه بلاک هیلز، تعداد افرادی که از کمرویی رنج میبرند در حال افزایش است. این امر موجب ضعف در مسائل درون فرد، افسردگی، اضطراب می شود (ساندرس و چستر، ۲۰۰۸).