خلاقیت از دیدگاه روانشناسی، پدیدار شدن تلفیقی از اندیشه های نو به وسیله شهودگرایی از منابع ناشناخته تعریف شده است. از تعریفهای عنوان شده درباره خلاقیت میتوان نتیجه گرفت که درمورد مفهوم خلاقیت، یک توافق عمومی، ولی کند در شرف ظهور است. علیرغم توافق عمومی محدود، درمورد تعریف نظری و عملیاتی خلاقیت، این اعتقاد که خلاقیت مفهومی چند بعدی است در حال تکوین است، میتوان خلاقیت را تولید ایده ها، رهیافتها و مفاهیم اصیل، بدیع و جدیدی دانست که از رفتاری انطباق پذیر برخوردار باشد. پارهای از محققان میگویند: تاکنون کوششهای بسیاری برای تعریف خلاقیت صورت گرفته است.
در جهان بینی مازلو از «نیاز به شکوفایی» به عنوان بالاترین نیاز یاد شده است؛ سقراط ، توانایی یک شاعر را نه هنر، بلکه الهام میداند؛ جان دیویس در توصیف تفاوت و تشابه کار دانته و هنرمند میگوید: در هر دو گروه، تفکری عاطفی و احساساتی وجود دارد که خمیر مایه آن ها، دربرگیرنده ایده ها یا معانی قابل تحسین است. هر دو به الهام یعنی آمیختگی نهایی ایده ها در ذهن نیمه آگاه متکی هستند، توماس کارلایل معتقد است که بخشی از فعالیتهای ذهنی دربرگیرنده تفکر عقلانی و بخش دیگر شامل فعالیتهای ذهن ناخودآگاه است که به طور مبهم درک شده یا در برابر آن کنترل نداریم. وی میگوید: « ناحیه تعمق در زیر ناحیه بحث و استدلال آگاهانه قرار داشته، در عمق ساکت و اسرارآمیز این ناحیه، نیرویی حیاتی نهفته است. اگر چیزی بخواهد خلق بشود، باید در این ناحیه قرار داشته باشد. بروستر میگوید: فرایند خلق و ابداع همان فرایند تغییر، فرایند رشد و فرایند تکامل است که در حیات ذهنی ما رخ میدهد( باباپور،۱۳۷۸ص۳۷).
۲-۱۷-۲-۲- خلاقیت از دیدگاه سازمانی
خلاقیت در فرهنگ مدیریت و سازمان؛ یعنی به کارگیری توانایی ذهنی برای ایجاد یک تغییر هدفدار در جهت بهبود یا ارتقای کمی و کیفی فعالیتهای سازمانی است. به لحاظ شتاب تغییرات فنی و رقابت جهانی توانایی سازمان در توسعه و ارائه محصولی جدید، دارای تأثیری مهم بر عملکرد بلندمدت سازمان است و خلاقیت می تواند نقش مهمی رادر این عرصه ایفا کند. همچنین ، خلاقیت در سازمان دارای نقش و تأثیراتی نظیر افزایش کیفیت راه حل مسائل تحریک و ارتقای نوآوری، افزایش انگیزه و تعهد در سازمان و افزایش عملکرد مؤثر تیمهاست. چنین تصویری از آینده، ما را به سوی شناخت خلاقیت و تسری آن در سازمان رهنمون می کند(مام فورد،۲۰۰۰،ص۱۵۸ ).
خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و افزایش کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان؛ برای مثال افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه ها ارائه تولیدات یا خدمات از روش بهتر، رسیدن به تولیدات یا خدمات جدید و ….
روبرت جی اسنبرگ و لینداای اوهارا در بررسی های خود، شش عامل را در خلاقیت افراد مؤثر دانستند؛
الف) دانش: داشتن دانش پایهای در زمینهای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان بسیار
ب) توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از راه تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسائل؛
ج) سبک فکری: افراد خلاق معمولا در برابر روش ارائه شده از سوی سازمان و مدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را برمیگزینند.
د)انگیزش: افراد خلاق برای به فعل درآوردن ایدههای خود برانگیخته میشوند.
ه) شخصیت: افراد خلاق ویژگیهای شخصیتیای مانند؛ پیگیر بودن، مقاوم بودن در برابر فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در برابر وسوسههای هم رنگ جماعت شدن دارند.
و) محیط کار: افراد خلاق در داخل محیطهای حمایتی بیشتر امکان ظهور مییابند.
این محققان مشخص کردند که عمدهترین دلیل کارایی نداشتن برنامه های آموزش خلاقیت، تأکید صرف این برنامه ها بر اندیشه خلاق به عنوان یکی از شش منبع مؤثر در خلاقیت است(اسحاقی، ۱۳۸۷،ص۱۴و۱۵). اما به هر حال استنبرگ، خلاقیت را شامل برقرار کردن ارتباطات جدید، دیدن چیزها با روشی جدید و تعریف جدید مسائل میداند.
جورج اف نلر در کتاب هنر و علم خلاقیت برای خلاقیت، مراحل چهارگانه آمادگی، نهفتگی، اشراق و اثبات را ذکر کردهاست از این دید افراد خلاق نخست با مسئله یا یک فرصت آشنا شده و سپس از راه جمع آوری اطلاعات با مسئله یا فرصت موردنظر درگیر میشوند. در مرحله بعد، افراد خلاق روی مسئله تمرکز میکنند. در این مرحله فعالیت سودمندی صورت نمیگیرد و فرد در نظم دادن به اندیشه ها، تجربه ها و زمینه های پیشین خود با هدف رسیدن به یک ایده نو می کوشد. درگیری ذهنی عمیق فرد، خودآگاه و ناخودآگاه فراهم کردن فرصت برای اندیشیدن بر هر مسئله به خلق و ظهور ایدههای نو میانجامد. در نهایت، فرد خلاق درصدد برمی آید صلاحیت و پتانسیل ایده خویش رابه اثبات برساند (اسحاقی،سیدحسین،۱۳۸۷،ص۱۵).
صاحب نظران مدیریت توافق جمعی در مورد چیستی این موضوع ندارند و هر کدام به زعم خود تعریف متفاوتی از خلاقیت ارائه کرده اند. اگرچه هنگامی که این تعریف در حیطه سازمان انجام می شود، در مفهوم دانشی که منجر به تولید کالا، فرایند یا ارائه خدمات جدید به منظور اقزایش سود رقابتی و تامین نیاز مشتری می شود مشترک است.
بر اساس برآیند این تعاریف، میتوان خلاقیت را نوعی تفکر به شمار آورد که برآیند نیروهای تعقلی و تخیلی فرد است و محدودیتهای موجود را در مینوردد؛ تا ایدههای نو ابداع کند؛ به تولید کالا، فرایند یا خدمات جدید میانجامد و موجب سودآوری سازمان شده و بقای آن را تضمین می کند(قرانی پور و پولادی،۱۳۸۵).
۱۸- ۲- ۲- نظریه های خلاقیت
تاکنون به اجمال پیرامون ماهیت خلاقیت و مفاهیم مرتبط، مطالبی ارائه شد و اکنون مناسب است به طرح دیدگاه های مربوط به خلاقیت بپردازیم. دیدگاه یا نظریه، معمولاً نقطه نظر و دانشی است که درباره یک موضوع شکل گرفته است. در خلاقیت دیدگاه ها یا نظریه های متفاوتی وجود دارد که هر یک به جوانب مختلف خلاقیت پرداختهاندکه عبارتند از(نلر،ترجمه مدد،۱۳۶۹):
نظریه های فلسفی خلاقیت
- نظریه های جهان باستان
الف- آفرینشگری(خلاقیت) به عنوان الهام خدایی: یکی از قدیمیترین مفاهیم آفرینشگری دایر بر این است که آفرینشگر، از الهام خدایی برخوردار است. این مفهوم عمدتاًً به وسیله افلاطون عنوان شد که اعلام داشت، هنرمند در لحظه آفرینش، به دلیل این که در کنترل خود نیست عامل نیرویی برتر می شود و…
ب- آفرینشگری به عنوان دیوانگی: سنت دیگری که به دوران باستان برمیگردد آفرینشگری را طبیعتاً شکلی از دیوانگی تلقی می کند. این دیدگاه خودجوشی و غیرعقلایی بودن ظاهری آفرینشگری را نتیجه جنون میداند.
۲-۱ نظریه های جدید فلسفی