در این پژوهش ما تعریف گیرتز[۲۸] (۱۹۷۳) از فرهنگ را مورد توجه قرار میدهیم. وی فرهنگ را نظام منتظمی از نمادها و معانی میداند که برحسب آن تعاملات اجتماعی صورت میگیرد (نیکنام و همکاران، ۱۳۹۰).
۲-۱۲٫ مقاومت فرهنگی
مقاومت فرهنگی در مقابل نوآوریها و چیزهای نوظهور در تمام جوامع وجود داشته و همچنان وجود دارد، اگرچه هر قدر به دوره مدرن و زمان حاضر نزدیک تر میشویم از شدت این مقاومتها کاسته میشود. به عبارت دیگر هر قدر “فرایند مدرن شدن” رشد بیشتری مییابد میزان مقاومت در برابر چیزهای نو و تازه هم کمتر می شود، و بالعکس هر قدر ساختارهای سنتی سختتر باشند، مقاوت هم شدیدتر است. مقاومت فرهنگی در مقابل چیزهای تازه و نو، ریشه در مسائل متعددی دارد. ناشناختگی و ناآشنایی جامعه با آن ها یکی از عوامل اصلی و اولیه است. طبیعی است انسان چیزی را که نمی شناسد، به سادگی نپذیرد. عامل دیگر ناسازگاری چیزهای تازه با شرایط و نیازهای انسان است. اگر ابزار یا ایدهای بتواند زندگی راحتتر و ثروت بیشتری به همراه آورد، زود جای خود را باز میکند و مقاومتها شکسته می شود. فرایند سازگاری نیز اغلب دوره گذاری را در جامعه ایجاد میکند و زمان میبرد. به ندرت اتفاق افتاده است که این فرایند در یک لحظه فوری رخ داده باشد. مقاومت در برابر ایده های نو به مراتب شدیدتر و خشونت بارتر از مقاومت در برابر اختراعات، ابزارها و روش های نو است. تاریخ بشر حکایت از این میکند که انسان به سختی حاضر به پذیرش ایده های نو و دست شستن از عقاید کهن خود است (فاضلی، ۱۳۸۶).
بنابرین، زمانی که فرهنگ یک جامعه بنا به دلایل مختلف مثلاً یک تغییر ناگهانی، تغییر پیدا میکند، یا فرد به صورت ارادی یا غیر ارادی در فرهنگی متفاوت از فرهنگ (پیشین) خود قرار میگیرد، تغییراتی در او اتفاق میافتد. بر اساس این نظریات، واکنشهای افراد در قبال این تغییرها معمولاً متفاوت و متاثر از ویژگیهای فرهنگی آن ها است. برخی افراد به راحتی این تغییرات را پذیرفته و تغییراتی در شرایط زندگی خود ایجاد میکنند، برخی در مقابل این تغییرات شدیداًً مقاومت نشان میدهند و برخی ناراحتیها و مشکلاتی را تجربه میکنند. برخی از این تغییرات فرهنگی به صورتی ظریف و بدون آگاهی کامل فرد اتفاق میافتند و طبعاً تاثیرات آهسته و ظریفی را در شخصیت فرد به جای میگذارند. برخی در مقابل تغییرات فرهنگی انعطاف پذیرتر هستند که البته این انعطاف پذیری به عنوان یک ویژگی شخصیتی در سایر حوزه های زندگی آن ها نیز قابل مشاهده است. بی تفاوتی یا نادیده گرفتن نیز یکی از انواع مواجهه در برابر تغییرات است که میتوان آن را ذیل مقاومت فرهنگی تلقی کرد. نادیده گرفتن نوعی فرار است. فرار از چیزی که هسته منسجم هویت را در معرض خطر قرار میدهد. بی تفاوتی به معنای کمی یا نبود علاقه نسبت به انجام رفتار یا اقدامی است. نقطه مقابل بیتفاوتی، همدلی است (دانایی فرد و همکاران، ۱۳۸۹). بی میلی نسبت به مشارکت در تغییر برنامه درسی، یکی از وجوه بی تفاوتی محسوب میشود. بی تفاوتی کمبود احساسات، انگیزه یا اشتیاق است. بی تفاوتی یک اصطلاح روانشناختی برای حالت بی اعتنایی است که فرد به جنبههای احساسی، اجتماعی و یا فیزیکی زندگی بی توجه یا “بی اعتنا” است. هدف خاص بی تفاوتی ممکن است یک شخص، فعالیت یا محیط اطراف باشد. این عکس العمل رایج در مقابل استرس است که تحت عنوان “درماندگی آموخته شده” آشکار میشود. این همچنین میتواند نشان دهنده بی علاقگی غیر آسیب شناختی به چیزهای بی اهمیت باشد. واکنش نسبت به هر واقعه یا حادثه متناسب با موضوع و خطر مداخله میتواند کاملاً متفاوت باشد (دانایی فرد و همکاران، ۱۳۸۹ ).
۲-۱۳٫ فرهنگ معلمی
معلمی یکی از فعالیت های انسانی است که از زمان پیدایش جامعه انسانی متمدن و از زمانی که نهاد اجتماعی تعلیم و تربیت شکل گرفت، به وجود آمده است. در این دوره تاریخی طولانی، معلمی متناسب با تحول جامعه انسانی و دگرگونی در نهاد تعلیم و تربیت، متحول شده است. آنچه در هر جامعه ای مسلم می کند، وجود و ضرورت عوامل و افرادی برای انتقال فرهنگ به نسل نو رسیده میباشد (فاضلی، ۱۳۹۰). معلمی و فرهنگ پیوند دیرینه ای با هم دارند. در بخش عمده ای از تاریخ معلمی کار تولید فرهنگ هم در معنای مدرسه ای و هم در معنای تولید دانش، ادبیات و هنرها، در همه جای دنیا از جمله ایران به عهده معلمان بوده است (فاضلی،۱۳۹۰).
فرهنگ معلمی با در نظر گرفتن مؤلفه فرهنگ و معلمی موضوع نسبتاً جدیدی در مطالعات آموزش و پرورش است (هورن[۲۹]، ۲۰۰۰ ). پترسون و دیل (۱۹۹۸) معتقدند فرهنگ معلمی جریانی از هنجارها، ارزش ها، باورها، سنت ها و مناسکی است که در طول زمان ساخته میشود و معلمان از آن جهت پیش برد کار خود استفاده میکنند (پترسون و دیل، ۱۹۹۸). بدین ترتیب فرهنگ معلمی را می توان مجموعه باورها، اعتقادات، استعدادهای فکری و اخلاقی و آگاهی های یکپارچه و جمعی شده و آداب و عادات مختص شده برای کار معلمی و منتسب به گروه بزرگ دست اندرکاران آموزش و پرورش به شمار آورد (رئیس دانا،۱۳۹۰). در پژوهشهای واکر و دیموک، ۱۹۹۸؛ لی، ۲۰۰۰؛ لام[۳۰]، ۲۰۰۷؛ هوی[۳۱]، ۱۹۹۷؛ کارواس-دوکاس[۳۲]، ۱۹۹۵، ۱۹۹۶ و ساراسون، ۱۹۹۶، به فرهنگ معلمی اشاره شده است. سابقه پرداختن به فرهنگ معلمی در کشورهای اروپایی به دهه هشتاد میلادی بر میگردد (ساچز و اسمیت[۳۳]، ۱۹۸۷). این سابقه با سنتهای پژوهشی صحبت معلم و معنای معلمی در مغرب زمین گسترش یافته است (هورن[۳۴]، ۲۰۱۰).
در کشور ما، فرهنگ معلمان تاکنون مبهم، کشف نشده و نامعلوم بوده و برنامه های اصلاحات آموزشی در ایران معمولا به این بخش اهمیت کمی قائل شده اند. لذا پژوهشگر در نظر دارد تا به نقش فرهنگ معلمی در مواجهه با تغییرات کتاب ریاضی پایه هفتم پرداخته و به اندیشه ها، باورها و ارزشهایی که در وجود معلمان نسبت به این تغییر ریشه دوانیده پی ببرد.
۲-۱۴٫ سابقه علمی و پیشینه تحقیق در ایران و خارج از کشور
دسته اول: منابع داخلی