در مقابل، برخی ممکن است مثل شرکت سگا تصمیم بگیرند تا واسطهای خود را به صورت سرّتجاری حفظ کنند. حفظ واسطها به این شکل، نهتنها موجب می شود تولیدکنندهی پلتفرم، بر برنامه های پدیدآمده (توسط خود یا لیسانسگیرندهها) برای پلتفرم کنترل داشته باشد، بلکه توانایی جلوگیری از توسعه برنامه های مشابه را برای پلتفرمهای رقیب نیز دارد. بنابرین تنها تولیدکنندهی پلتفرم و لیسانسگیرندگان وی می توانند به توسعه برنامه یا نرمافزار برای آن پلتفرم بپردازند. مضافا اینکه تولیدکنندهی پلتفرم میتواند با درج شرط عدم رقابت در قرارداد لیسانس خود، لیسانسگیرنده را از توسعه برنامه یا نرمافزار برای سایر تولیدکنندگان پلتفرم بازدارد. شرکت سگا با بهره گرفتن از همین استراتژی، ضمن حفظ سرّ تجاری و مالکیت انحصاری خود، علیه کسانی که بدون قرارداد لیسانس (مثل شرکت آکولید) برای پلتفرم وی، برنامه ساختند اقامه دعوا کرد. وی همچنین لیسانسگیرندههای خود را از تولید برنامهی مشابه برای دیگران منع کرد. هدف اصلی این شرکت جلوگیری از توسعه برنامه برای پلتفرمهایش نبوده بلکه هدف وی، حفظ انحصار در بازار از طریق اعطای لیسانس و توسعه برنامه ها تحت لیسانس خود بوده است. اما همان طور که انتشار و افشای واسطها اقتضای ریسک داشت، حفظ آن ها به صورت سرّ نیز ریسک اقتصادی خواهد داشت. از یک سو محدودیت موردنظر تولیدکنندهی پلتفرم که پدیدآورندگان نرمافزارها را از توسعه نرمافزار برای سایر تولیدکنندگان منع می کند، احتمال عدم تمایل آن ها به دریافت لیسانس را نیز افزایش می دهد. از سوی دیگر تنوع پایینتر برنامه های توسعهیافته برای این پلتفرم جذابیت آن را برای مشتریان کاهش می دهد.[۱۰۸] حتی اگر این پلتفرم، ابتدائا” در نتیجه انحصار و تازگی، موفق باشد، یک پلتفرم غیر سازگار با برنامه های جدید و متنوع، در بلندمدت منجر به زیانآوری می شود بویژه وقتی سایر شرکت ها پلتفرمهای جدید و سازگار وارد بازار کنند همان طور که شرکت سگا نیز در بلندمدت همزمان با عرضه و استقبال از سکوهای پلیستیشن و ایکس باکس، از عرصهی تولید پلتفرم (کنسول) بازی خارج و به تولید بازی (برنامه ها) برای سایر پلتفرمهای بازی روی آورد.
البته در این موارد نمیتوان یک تحلیل اقتصادی و نتیجه قطعی را ارائه کرد زیرا در مقابلِ مثال فوق، سیستمعامل ویندوز مایکروسافت توانسته با تولید یک سکوی استاندارد برای اجرای برنامه ها روی کامپیوتر خانگی، برای سالهای متمادی انحصار خود را حفظ کند.
حال با بهره گرفتن از این مقدمه، ارزیابی آثار اقتصادی جواز مهندسی معکوس با هدف دستیابی به کد برنامه های واسط و بهمنظور تحصیل سازگاری، آسانتر شده است.
همانند صنایع تولیدی سنتی، بهمنظور ارزیابی آثار اقتصادی و رفاه اجتماعی جواز مهندسی معکوسِ نرمافزارها، هزینه ها و منافع این جواز را از سه جنبه بررسی می کنیم. این سه جنبه عبارتند از هزینه ها و منافع تولیدکنندهی پلتفرم (که ممکن است برنامه هایی را نیز برای پلتفرم خود توسعه دهد)، پدیدآورندهی برنامه ها و در نهایت جامعه. با این تفاوت که مباحث اقتصادی برهمعملپذیری از پیچیدگی بیشتری برخوردار است زیرا درست است که هدف در مهندسی معکوس بهمنظور تحصیل سازگاری، توسعه نرمافزار یا برنامهی مشابه نیست اما ممکن است منجر به توسعه نرمافزار یا برنامهی سازگاری شود که نهایتاً رقیب بوده و ممکن است موقعیت محصول اولیه در بازار را به خطر اندازد.
الف) هزینه ها و منافع جواز مهندسی معکوس برای تولیدکنندهی پلتفرم[۱۰۹]
در شرایط جواز مهندسی معکوس، در نگاه نخست به نظر میرسد که انگیزه برای تولید پلتفرم و اتخاذ استراتژی حفظ واسطها به صورت سرّتجاری کاهش مییابد. در مقابل، در صورتی که استفاده از اطلاعات ناشی از مهندسی معکوس بهمنظور تحصیل سازگاری غیرمجاز بوده و یا به علت پیچیده بودن واسطها، پلتفرم به طور طبیعی از مهندسی معکوس مصون بماند، حفظ واسطها به صورت سرّ تجاری، مؤثر و کارآمد خواهد بود و تولیدکنندهی پلتفرم انگیزهی بسیار بالایی برای تولید پلتفرم و توسعه نرمافزارهای اختصاصی خواهد داشت.[۱۱۰]
اما با کمی تأمل درمییابیم که با جواز مهندسی معکوس، نظر به افزایش تنوع برنامه ها و نرمافزارهای سازگار با پلتفرم و در نتیجه افزایش قابلیتهای آن، مشتریان پلتفرم افزایش یافته و انگیزهی تولید پلتفرم بیشتر می شود. اما با توجه به اینکه غالبا تولیدکنندهی پلتفرم، خود به توسعه برنامه هایی برای آن نیز می پردازد و یا با بهره گرفتن از لیسانس، توسعه نرمافزارها را تحت کنترل دارد، ایراد کاهش انگیزه برای تولید پلتفرم، وارد و موجه است. زیرا تولیدکنندهی پلتفرم به این نتیجه میرسد که توسعه برنامه و نرمافزارهای سازگار با چندین پلتفرم سودآوری بیشتری نسبت به تولید پلتفرم خواهد داشت. اما در اینجا نیز همانند صنایع تولیدی سنتی، زمانبر و پرهزینه بودن مهندسی معکوس، تولیدکننده را از زیان مصون نگه میدارد. «زمان انتظار» که پیش از این به آن اشاره شد در عرصهی نرمافزارها و برنامهنویسی اگرچه به دلیل در دسترس بودن دانش فنی موجود در آن ها، ظاهراً کوتاهتر است، در واقع به علت ماهیت انتزاعی و پیچیدهی نرمافزارها طولانی و مستلزم برخورداری از دانش عمیق است. زمان انتظار به پدیدآورندهی برنامه های اصلی، زمان کافی را برای سودآوری و کسب شهرت می دهد. وی همچنین میتواند با اعطای لیسانس به دیگران دالان ورود به بازار را برای پدیدآورندهی برنامه ها طولانی تر و تلاشهای وی را پرهزینهتر کند. ایراد قابل تصور، امکان عدم تمایل به دریافت لیسانس با وجود جواز مهندسی معکوس است. در پاسخ با یک تحلیل اقتصادی میتوان به این نتیجه رسید که لیسانسگیرنده انگیزهی کافی برای تحصیل لیسانس را دارد زیرا اولا لیسانسگیرنده در شرایط مساعدتری برای چانهزنی، کاهش حق امتیاز و کسب امتیازاتی نظیر امکان توسعه نرمافزار برای سایر پلتفرمها است، ثانیاً میتواند با سرعت بیشتری نسبت به تحلیلگر مهندسی معکوس به بازار وارد شده و در شهرت اولیه سهیم شود. همچنین بهرهبرداری از روش اعطای لیسانس با شرایط پیشگفته، هزینه های تولیدکننده و پدیدآورندهی اولیه را به منظور استفاده از حفاظتهای فنی که مهندسی معکوس را دشوار می سازد، کاهش یا از بین میبرد.
ب) هزینه ها و منافع جواز مهندسی معکوس برای پدیدآورندهی برنامهی سازگار
جواز مهندسی معکوس، انگیزهی توسعه نرمافزار یا برنامهی سازگار را برای پدیدآورندگان مستقل افزایش می دهد. حتی این انگیزه برای لیسانسگیرندگان نیز بیشتر می شود زیرا قدرت چانهزنی آن ها را افزایش می دهد. به علاوه این پدیدآورندگان می توانند از این شرایط برای توسعه نرمافزار یا برنامهای بهره ببرند که قابلیت نصب بر روی چندین پلتفرم یا سازگاری با برنامه های دیگر را داشته باشند. جواز مهندسی معکوس به معنی صرف هزینه و زمان برای آن نیز هست که قطعا مسبوق به تأمل و ارزیابی منافع و هزینه های آن توسط پدیدآورندهی برنامهی سازگار است.
ج) هزینه ها و منافع جواز مهندسی معکوس برای جامعه