جدول ۱-۳٫ معیارهای DSM.IV.TR برای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر (GAD):
A) اضطراب و نگرانی مفرط (همراه با انتظار ترس) در اکثر روزهای یک دوره شش ماهه (اضطراب و نگرانی مفرط درباره چند رویداد یا فعالیت، مثل شغل یا تحصیل).
B) دشواری بیش از حد در کنترل نگرانی
C) همراهی اضطراب و نگرانی با حداقل سه عارضه از شش عارضه زیر (حضور بعضی عارضهها در اکثر روزهای یک دوره شش ماهه):
۱- بیقراری یا احساس دلواپسی، یا عصبی بودن
۲- خستگی سریع
۳- مشکل در تمرکز حواس یا ناتوانی در فکر کردن به طور کلی
۴- تحریکپذیری
۵- تنش ماهیچهها
۶- مشکل در خوابیدن
D) محدود نبودن اضطراب یا نگرانی به عوارضی یکی از اختلالات مندرج در محور ۱، یعنی فقدان اضطراب یا نگرانی فرد درباره مثلاً حمله وحشتزدگی (در اختلال وحشتزدگی)، خجالت کشیدن در جمع، (در فوبی اجتماعی)، آلوده شدن (در OCD).
E) ایجاد رنج یا ناتوانی شدید در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا دیگر زمینه های مهم زندگی، در اثر اضطراب، نگرانی، یا عوارض فیزیکی.
F) نشأت گرفتن این اختلال از آثار مستقیم مواد مخدر یا مشکل پزشکی عمومی و روی ندادن آن تنها در طول یک اختلال خلفی، یک اختلال روانپزشکی، یا یک اختلال رشدی فراگیر.
۲-۲-نظریه های اولیه در تبیین اختلال اضطراب فراگیر
۲-۳-دیدگاه روانکاوی:
طبق این دیدگاه، اضطراب فراگیر از تعارض ناهشیار بین خود و تکانههای نهاد ناشی می شود که به طور مناسبی به آن ها پرداخته نشده است زیرا مکانیزم های دفاعی فرد در هم شکستهاند یا هرگز پرورش نیافتهاند. فروید معتقد بود که تکانههای جنسی و پرخاشگری که جلوی ابراز آن ها گرفته شده یا به خاطر ابراز شدن تنبیه شدهاند، به اضطراب فراگیر منجر میشوند. در صورتی که فرد دچار اضطراب مفرط شود، که اگر بارها جلوی ابراز تکانههای نهاد گرفته شود این اتفاق روی میدهد ممکن است مکانیزم های دفاعی در هم کوبیده شوند (مثلاً در دوره های محرومیت جنسی طولانی) طبق این دیدگاه، تفاوت اصلی بین فوبیهای خاصی و اضطراب فراگیر این است که در فوبیها، مکانیزم های دفاعی سرکوب و جابجایی عمل میکنند، در حالی که در اضطراب فراگیر این مکانیزم ها عمل نمیکنند و باعث میشوند که فرد تقریباً در تمام اوقات مضطرب باشد (باچر، منیکا وهولی، ۱۳۸۸).
۲-۴-دیدگاه رفتاری:
به طور کلی رفتارنگرها عقیده دارند که افراد مبتلا به GAD نخست از راه شرطی شدن ترس را میآموزند و سپس اجتناب از پارهای اشیا، موقعیتها یا رویدادها را فرا می گیرند (دادستان، ۱۳۸۰) بنابر باور ولپی (۱۹۸۵، به نقل از لیهی و هالند، ۲۰۰۰) همراهی یک محرک با محرک غیر شرطی فراخوان ترس، منجر به شرطیسازی و در نتیجه یادگیری واکنش ترس میگردد. بر اساس مدل بازداری تقابلی وی، ممکن است با روش همراه کردن محرکهای ترس با پاسخ ناسازگار با آن (مانند آرمیدگی، جرات مندی، یا برانگیختگی جنسی) بتوان ترس را یادگیری زدایی کرد. از دیگر مدلهای کاهش ترس، میتوان به خاموشسازی، خوگیری، مواجهه، تغییر در انتظارات، و خودکار آمدی اشاره کرد.
استفاده درمانی از مدلهای رفتاری ولپی و دیگران ممکن است در GAD تا حدی پیچیدهتر از دیگر اختلالات اضطرابی باشد. (الهیی و هالند، ۲۰۰۰) زیرا متفاوت با افراد مبتلا به اختلالهای هراس که ترس یا اجتناب از موقعیتها یا اشیا معدودی را آموختهاند. طیف این گونه ترسها در مبتلایان به GAD بسیار گسترده تر است. (دادستان، ۱۳۸۰) بنابرین، درمانگران بسته به نیاز بیمار ممکن است از چندین روش رفتاری استفاده کنند. این تکنیکها عبارتند از: بازسازی سلسله مراتب ترس و مواجهه طرحریزی شده با موقعیتهای ترسآور، همراه کردن آرمیدگی با بروز ترس در این موارد، حساسیتزدایی، توقف افکار، الگوسازی، تقویت شرطی (و تنبیه شرطی) آموزش جرات مندی، آموزش خودکار آمدی، و آموزش حل مسئله (لیهی و هالند، ۲۰۰۰) با این حال نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که به رغم این که پژوهشگران به این نکته دست یافتهاند که اختلالهای اضطرابی و پاسخهای اجتنابی می توانند بر اساس شرطی شدن کلاسیک یا مشاهده الگوها ایجاد شوند، اما نتوانستهاند این نکته را ثابت کنند که چرا اختلالها معمولاً در پی چنین شرایطی ایجاد میشوند. (دادستان، ۱۳۸۰)
۲-۵-مدل شناختی اختلال اضطراب فراگیر:
پژوهشهای انجام شده حاکی از نقش شناختهای نابهنجار در شروع، تداوم و تشدید نگرانی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (GAD) است (بریتولتز، جانسون و اوست، ۱۹۹۹؛ استارسیویک و برلی، ۲۰۰۶) بر اساس نظر استارسیویک و برلی (۲۰۰۶)، شناختها از طریق عقاید زیربنایی یا فرایندهای شناختی مورد استفاده فرد موجب بروز نشانه های اختلال اضطراب فراگیر (GAD) میشوند. این اختلال در نتیجه فرایندهای شناختی تحریف شده یا مخدوش به وجود می آید. این بیماران رویدادها و محرکهای مبهم را تهدیدآمیز میبینند و به فجایع آینده توجه میکنند. استارسیویک و برلی (۲۰۰۶) پیشینه مربوط به GAD را به منظور ارزیابی اختصاصی بودن سازه های شناختی در GAD مرور کردند. نگرانی آسیبشناختی و نداشتن تحمل بلاتکلیفی، در مقایسه با سایر اختلالها، بالاترین همبستگی را با GAD داشتند. (استارسیویک و برلی، ۲۰۰۶) این متغیرهای شناختی تعامل بین شناختها و رفتارها را به نمایش میگذارند که در رویکرد شناختی درمان GAD مورد توجه هستند. (بورکویک و کاستلو، ۱۹۹۳) فهم افکار یا سازه های خاصی که موجب بروز و تداوم اضطراب می شود به رویکرد درمانی کمک می کند.
۲-۶-مدلهای ویژه اختلال اضطراب فراگیر:
در سالهای اخیر چندین نظریه جدید در چهارچوب عمدتاًً شناختی- رفتاری برای تبیین اختلال اضطراب فراگیر توسعه یافته است که از جمله میتوان به مدل اجتناب از نگرانی[۳] اختلال اضطراب فراگیر (AMW، برکوویک، الکاین و بهار؛ ۲۰۰۴؛ دیدگاه فراشناختی[۴] (MCM؛ ولز، ۱۹۹۵؛ الگوی بدتنظیمی هیجانی[۵] (EDM، منین و همکاران، ۲۰۰۲)، مدل مبتنی بر پذیرش اختلال اضطراب فراگیر[۶] (ABM؛ رومر و اورسیلو، ۲۰۰۲) و مدل عدم تحمل بلاتکلیفی[۷] (IUM، داگاس و همکاران، ۱۹۹۵) اشاره کرد. مدلهای اخیر دیدگاه های منحصر به فرد و جدیدی را در نظریه و درمان اختلال اضطراب فراگیر (GAD) پیشنهاد میکنند. با راه اندازی نظریه اجتناب از نگرانی توسط بورکوویک و همکاران (۲۰۰۴)، هر یک از مدلهای بعدی بر مکانیزم های آسیبزای گوناگون تأکید کردند که منجر به راهبردهای جدیدی در درمان اختلال اضطراب فراگیر شد. اصول و مبانی اساسی هر یک از مدلهای مطرح شده در ادامه بیان خواهد شد.
۲-۶-۱-مدل اجتناب از نگرانی اختلال اضطراب فراگیر
مدل اجتناب از نگرانی اختلال اضطراب فراگیر(بورکوویک، ۱۹۹۴؛ بورکوویک، الکاین،[۸] و بهار، ۲۰۰۴) مبتنی بر نظریه دو عاملی ماورر[۹]از ترس (۱۹۴۷) و همچنین برگرفته از مدل پردازش هیجانی فوآ و کوزاک (فوآ و کوزاک، ۱۹۸۶؛ فوآ، هاپرت[۱۰] و کاهیل[۱۱]، ۲۰۰۴) است.