تعریف اصطلاحی: برابری جنسی: زن ومرد هم در احراز همه مقامات با حقوق اجتماعی برابرو هم به عنوان فرد شهروند برابرند.
برابری حقوقی: همه شهروندان را از تبعیضهای جامعه مبتنی بر رتبه در روزگار کهن میرهاند و در همان حال برخوردارییکسان همه آنان را از برخی حقوق اساسی و تضمین شده در قانون در بردارد و در بردارندهی برابری در همه حقوق اساسی مندرج در قانون اساسی است.[۱۲]
-
-
- تخفیف
-
آنچه دربارهی تخفیف در فرهنگ لغت[۱۳] میتوان دید:سبک کردن ،کاستن، مختصر ساختن میباشد به این معنا میتوان در معنای تسامح[۱۴] و تساهل[۱۵] نیز آن را مشاهده نمود. ونیز در جایی دیگر میتوان تخفیف را به معنای آرامش وتسکین مشاهده نموداز این رو مقصود از تخفیف در این نوشته احکامیاست که در مقایسه با مرد نسبت به زن سبکتر و آسانتر گرفته شده است که میتوان در این معنا مترادف با امتیاز نیز دانست.
-
-
- حقوق کیفری اسلام
-
مجموعه احکامیاست که به طورعمده در ابواب حدود، قصاص، و دیات به تفضیل بیان شده است که مقصود در رساله حاضر بخشی از حدود میباشد.[۱۶]
فصل دوم
تساوی حقوق زن ومرد
دیدگاههای مختلف در خصوص برابری وتساوی زن ومرد
-
-
- زن ودیدگاهها
-
اصولاً تعدد و تصور نظریات ودیدگاهها نسبت به تمام مقولات هستی بیانگر اختیار و تسلط عملی انسان در شناخت ومعرفت طریق و روش حیات درجهان است و اساساً شناخت هر مقوله نیزمتوقف بر شناخت اجزا دیگر جهان مجموعه است وشاید بتوان ادعا کرد که زن در طول تاریخ علاوه بر داشتن بیشترین سهم را در شناخت اجزاء جهان بسیاری از نظرات متشتت ومختلف را نیز به خود اختصاص داده است ابتدا قبل از بیان نظریات ودیدگاهها نسبت به زن برای بیان چگونگی صحت وسقم آن نیاز به فهم ودرک منشاء پیدایش اینگونه نظریات خواهیم داشت.[۱۷]
علاوه بر این حقوق زن ومرد در اسلام همواره مورد بحث جوامع مختلف ونهادهای بینالمللی بوده وافکار عمومیجهانیان همیشه متوجه این بوده که آیا در اسلام حقوق زن ومرد عادلانه میباشدیا اینکه حقوق زن کمتر از مرد بوده واسلام چنان اهمیتی به حقوق زن نمیدهد و در اجرای قوانین اسلامیحقوق زن پایمال میگردد.
از طرف دیگر همه مردم اسلام را دین مساوات و برابری میدانند و چطور ممکن است دینی که به مساوات و برابری معروف است و برای برپایی عدالت آمده بین زن و مرد تبعیض قائل شود و برای آنان حقوقی غیرعادلانه و احکامی تبعیضآمیز معرفی کند و از این جهت مورد انتقاد و حمله جوامع مختلف غیراسلامی خصوصاًً غربیها قرار گیرد و وسیلهای برای کسانیکه از عدالت چیزی جز لفظ آن نشنیدهاند در مقابل اسلام این دین کامل و مکتب عدالت سرطغیان و اعتراض بلند کرده و خود را منادی برابری وعدالت واسلام را دینی تبعیضآمیز معرفی کنند.
بهتراست قبل از هر چیز دیدگاههای مختلف راجع به تساوی و برابری را تفکیک کرده وموضوع بحث را تنقیح نماییم.[۱۸]
دیدگاه اول:تفریطیها
دیدگاهی وجود دارد که زن را نه به عنوان انسان ـ باخصایص کاملش ـ بلکه به عنوان «زن» و بعنوان موجودی با کارکردهای خاص جنسیتی مینگرد و طبعاً در این دیدگاه، زن به لحاظ محدودیتهای فیزیولوژیکی که دارد، به عنوان«جنس دوم» تلقی میشود.[۱۹]
تاریخ بشریت شاهد صدها رأی متفاوت ومتناقض در باب شخصیت انسانی زن، جایگاه و حقوق وی بوده است، این آرا که به ادیان و دانشمندان بشری منسوب است تنها نظریه های ذهنی ودور از زندگی نبوده بلکه پایه ومبنای رفتار مردان نسبت به زنانیا برگرفته از رفتار آنان بوده است.
در اینجا نخست اشارهای گذرا به دیدگاه برخی ازاندیشمندان وملل میکنیم.[۲۰]
چون بنای بحثهای ما درباره مسائلی که مطرح میسازیم براجمال است مختصراً بحث میشود.
در این میان مکاتب باستان و دانشمندان قدیم کم نیستند مکاتب و کسانی که زن را در مرتبه انسانی همتای مرد نمیدانند.
اساساً از دیدگاه تاریخ زن محکوم به نقض قوه عاقله است و عملکرد تاریخ نیز در مواجه با فعلیت بخشیدن به این حکم طبیعی آفرینش عبارت بود از اینکه (زن در گذشته از جنبههای مختلف، جنس پستتر از مرد بود و برای اثبات این مدعی دلائل عدیدهای مطرح میساختند میگفتند اینکه زن از مرد ضعیفتر استیک قانون طبیعی ومسلم هستی است وبنابراین همین اصل زن بالاجبار تحت انقیاد مرد قرار میگرفت و با ازدیاد خشونت، عینیت بیشتری به این قانون طبیعی میبخشیدند، مرد به هیچ عنوان حاضر نبود مقام زن را بالا برده ویا خود را به اندازه زن تنزل دهد.[۲۱]
دریونان باستان برخی بر این اعتقاد بودند که زنان پلیدتر وخوارتر از حیوانند، وحتی زن را از سلاله شیطان میدانستند.
سقراط فیلسوف بزرگیونان وجود زن رامنشا انحطاط بشریت میدانست.
ارسطو براین باور بود که زن چیزی نیست مگر مرد ناکام، خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش.
به عقیده ارسطو، طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را میآفریند.زنان وبندگان بنا برطبیعت، محکوم به اسارتند و هرگز سزاوار در کارهای عمومی نیستند.[۲۲]
در اسطوره های چینی چنین آمده است: وقتی خداوند خواست زن را بیافریند، دریافت که مواد آفرینش در خلقت مرد به اتمام رسیده است در برابر این شکل، چنین اقدام کرد که ضایعات پراکنده به هنگام آفرینش مرد، زن را بیافریند.[۲۳]
همیشه در ادبیات آنان زن نازلتر از مرد معرفی گردیده و هیچگونه حقی را نداشته است حتی نسبت به فرزندش، ومرد در قبال زنش تعهد داده و مسولیتی نداشت وهرمواقع میتوانست از او سلب حیثیت میکرد واو را میفروخت واز این مسائل عجیبتر این بود که برای کفش دختران چینی در آن کشور قالبهای فلزی مخصوصی ساخته بودند و اجازه نمیدادند که پای دختر از حد معینی بیشتر رشد نماید و به همین دلیل پای زنان چینی رشد طبیعی نداشت.
در آئین هند و نیز زنان دارای سرنوشت مشابه سرنوشت چینیها بودند. از سنتهای زشتی که میان هندوان نسبت به زن وجود داشت مسئله ساتی بود،یعنی سنتی که به موجب آن زنی که شوهرش مرده وجسدش را سوزانیدهاند بایستی پهلوی شوهرش سوخته شود. بانو پروفسورآند(ANDR)درکتاب وضع زن دردها براتا مینویسد: هیچ مخلوقی گناهکارتر از زن نیست،آتشافروز است، زن لبه تیغ است در حقیقت زن همه این چیزها را دارد ـ مردان نباید آن ها را دوست داشته باشندوحتی طبق دستور کتاب مانو(MANO)در این آئین، زن نباید هیچوقت در جستجوی استقلال باشد و هیچوقت نباید کاری را بدلخواه خودش انجام دهدو بتصریح جمله های ۱۴۷و۱۴۰مانو تأکید شده که هیچوقت زن استقلال ندارد وحتی بعد از مرگ اربابش، باید تابع پسران ارباب باشد وبالاتر میگفتند که زن روح گناهکاری است که متولد میشود و نوعی تناسخ را باور داشتند.[۲۴]
در روم قبل از میلاد دختران و زنان کنیز و بدبخت بودند و مانند اشیا و حیوانات خرید وفروش میشدند و از مقام حقوق اجتماعی خود محروم بودند نه ارث میبردند و نه میتوانستند مالک چیزی باشند.
در اروپای غربی و قرون وسطی زن را بازیچه مرد و او را رفیق مار و شیطان میدانستند و عقیده داشتند که زن برای بقای نسل انسان به شکل آدمی در آمده.[۲۵]