از بررسى نظرات پراکنده و اجمالى که در زمینه ماهیت حقوقى اذن مطرح گردیده است، دو دیدگاه عمده به دست مىآید:
الف – اذن، عمل حقوقى نیست بلکه واقعه حقوقى مىباشد.از این رو، اذن نه عقد است و نه ایقاع.(همان منبع، ص ۲۳)
از جمله کسانی که صریحاً اظهار میدارد که اذن نه عقد است نه ایقاع، محقق اصفهانی میباشد که می نویسد: «و اما فی غیر العقود و الایقاعات کالاذن فی التصرف…»، (اصفهانی کمپانی، محمد حسین، ۱۴۱۸ه.ق، ج۲، ص۲۴۷)
با این حال، اذن همانند اقرار و شهادت، عملى ارادى است که آثار حقوقى در پى دارد. به بیان دیگر، نظریه اینکه اذن انشاء نیست و اذن دهنده هیچ چیز را از نظر حقوقى به وجود اعتبارى ایجاد نمىکند، بلکه تنها مانع قانونى را مرتفع مىسازد. مثلاً، طبق قانون تصرف در مال غیر ممنوع است، مالک با دادن اذن در تصرف در مال خود فقط این منع را از میان برمىدارد. (امامی، حسن،۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۸)
ب – اذن، عملى حقوقى است، نظریه مقابل که به انشاء بودن اذن اشاره می کند و در واقع اذن اباحه مورد اذن را انشا مىکند. کسى که به دیگرى اذن مىدهد تا در مال او تصرف کند، با اذن خویش آن مانع را بر مىدارد. تصرّف ممنوع با انشاى اذن دهنده مباح مىگردد و توقفى برانشاى متقابل مأذون و قبول او ندارد. حتى ردّ مأذون نیز مانع تحقق یا بقاى اذن نمىگردد و او با آنکه اذن را رد کردهاست، تا زمانى که اذن دهنده از اذن خود برنگشته، مىتواند در آن مورد تصرف کند. بدین ترتیب، اذن عمل حقوقى یک طرفه، یعنى، ایقاع است. (فصیحیزاده، علیرضا، ۱۳۸۰، ص۲۸)
نظریه ایقاعى بودن اذن به صورت صریح یا ضمنى، مورد تأیید بسیارى از فقیهان و حقوقدانان قرار گرفتهاست. برخى از فقیهان همچون محقق خوانسارىدر این باره مینویسد: «والاذن من الایقاعات لا یحتاج الی القبول» (خوانساری، سید احمد، ۱۴۰۵ه.ق، ج ۳، ص۴۷۶) اذن از ایقاعات است و نیاز به قبول ندارد.
امام خمینى در تقریرات کتاب بیع در مقایسه اذن با عقود اذنیّه مینویسد: «فانّ الاذن شیء والعاریه والودیعه مثلاَ شیء آخر، والاول ایقاع، والثانی عقد»، (امام خمینی، سید روح الله، بیتا، ص۴۲۷) چرا که اذن چیزی است و عاریه و ودیعه از باب مثال چیزهای دیگری هستند و اولی یعنی اذن ایقاع است و دومی عاریه و ودیعه عقد میباشند.
برخى از حقوقدانان معاصر هم مانند دکتر جعفرى لنگرودى و دکتر کاتوزیان به ایقاع بودن اذن تصریح کرده اند.
(جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ۱۳۷۷ ش، ج ۱، ص۲۳) (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۷۷ش، ص۶۵) و حتى گاهى اذن را همچون ابراء و طلاق از مصادیق بارز ایقاع شمردهاند. در این رابطه صاحب عناوین مینویسد: «…و لاریب انّ الایقاعات کالطلاق و الظهار و العتق و الاذن و نظایر ذلک التزامات لمقتضیاتها فتدخل تحت العموم…» (مراغی حسینی، عبدالفتاح، ۱۴۱۷ه.ق، ج ۲، ص۲۷) شکی نیست که ایقاعات مثل طلاق، ظهار و آزادی برده و اذن و مانند اینها التزامات خاصی هستند برای مقتضیات خاص خود و داخل در عموم هستند. (مقصود از عموم وقایع حقوقی میباشند)
همچنین با توجه به قراینى مانند معتبر دانستن انشا در پیدایش اذن، در تألیفات برخى دیگر از فقیهان چون صاحب جواهر و مؤلف مستمسک عروه الوثقی میتوان نظریه ایقاع بودن اذن را به آن ها نسبت داد. «…فانّ الإذن من الایقاعات…» (نجفی، محمد حسن،۱۳۹۴ه.ق، ج ۲۷،ص۳۸۸) (طباطبایی حکیم، سید محسن، ۱۴۱۶ه.ق، ج ۱۲، ص۳۹۲)
قانون مدنى در زمینه ماهیت حقوقى اذن به هیچ یک از دو نظر بالا تصریحى نکردهاست. در ماده ۱۲۰ ق.م، آمده است:
«اگر صاحب دیوار به همسایه اذن دهد که بر روى دیوار او سرتیرى بگذارد یا روى آن بنا کند، هر وقت بخواهد مىتواند از اذن خودرجوع کند، مگر اینکه به وجه ملزمى این حق را از خود سلب کردهباشد.»
این ماده متخذ از فقه امامیه است.
«و لو اذن له فی البناء او الغرس ثم بازاله وجبت الاجابه و کذا فی الزرع و لو قبل ادراکه علی الاشبه و علی الآذن الارش و لیس له المطالبه بازاله من دون الارش. و لو اذن فی غرس شجره فانقلعت جاز أن یغرس غیرهااستصحابا للإذن الاول و قبل یفتقر الی اذن مستأنف و هو أشبه.» (محقق حلی، جعفر بن حسن، ۱۴۰۸ه.ق، ج۲، ص۱۳۷)
در فقه نسبت به چنین اذنى اختلاف نظر وجود دارد. بسیارى از فقها، به دلیل آنکه تعریف عاریه بر چنین اذنى صدق مىکند، آن را عاریه دانستهاند؛ ولى بعضى دیگر آن رابا عنوان اذن یاد کرده اند و ظاهراًً آن را عقد نشمرده، ایقاع مىدانند.
با توجه به اینکه، قانون مدنى در ماده فوق به جاى عاریه واژه اذن را به کار بردهاست، به نظر مىرسد نظر گروه دوم (ایقاع بودن اذن) ترجیح دارد.
«…و من ذلک یظهر ان الضمان ایضا من الایقاع فانه نوع من الوفاء و علی هذا فلا یعتبر فیها شیء مما یعتبر فی العقود اللازمه و یتحققان بالکتابه و نحوها بل یمکن دعوی ان الوکاله ایضا…» (طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، ۱۴۰۹ه.ق، ج۲، ص۷۸۴)
با وجود این، در فقه که از منابع مهم قانون مدنى کشور ماست، تمایل به گسترش قلمرو ایقاع در نظریات عدهاى از بزرگان دیده مىشود؛ تا جایى که بعضى از فقها صرفنظر از جعاله و وصیت، بعضى از عقود شناخته شده، مانند ضمان، وکالت و وقف را نیز ایقاع مىدانند.
بعضى از حقوقدانان، درباره ماهیّت حقوقى اذن نظر مشخصى ارائه نکرده و گاهى اذن را واقعه حقوقى و صرف رفع مانع دانسته اند. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ۱۳۷۸ ش، ج۱، ص۲۳۷) و گاهى آن را ایقاع دانستهاند.
ظاهراًً مقصود ایشان آن است که مصادیق اذن با یکدیگر مختلف مىباشد و غالب مصادیق آن عمل حقوقى نبوده، اباحه محض است؛ هر چند برخى از موارد آن ایقاع مىباشد. (همان منبع، ص۱۳۹)
به نظر مىرسد، دلیل موجّهى براى تفصیل بین موارد اذن موجود نیست. به ویژه آنکه حقوقدان مذبور در تألیفات مختلف خویش، نظریه ثابتى در مورد ماهیت حقوقى اذن ارائه نداده و حتى در برخى از آن ها اذن را به طور مطلق ایقاع دانستهاست. پس مىتوان گفت اذن در تمامى موارد خود ایقاع است.
۱-۱۰-۱-۵) مختصّات اذن
اذن دارای مختصات زیر میباشد:
الف – یکطرفه بودن اذن
صاحب جواهر در این خصوص میفرماید:
«و لا اشکال فی اعتبار انشائیه الربط بین الایجاب و القبول فی الودیعه مثلاً…. و غیرها من العقود، لا آن ها من الاذن و الاباحه التی لم یلحظ فیها الربط بین القصدین و الرضا من الطرفین نحو اباحه الطعام». (نجفی، محمد حسن، ۱۳۹۴ ه.ق، ج ۲۷، ص۹۷) اذن به اراده اذن دهنده تحقق مىیابد و مأذون در وقوع یا استقرار این عمل حقوقى نقشى ندارد. ازاینرو، نه تراضى دو طرف در وقوع اذن شرط است و نه ردّ مأذون مىتواند مانع از پدید آمدن اثر اذن گردد. مثلاً، هنگامى که شخصى به دیگرى اذن مىدهد که از اتومبیل او استفاده کند یا از میوههاى باغ او بخورد، هر چند مأذون، آن را نپذیرد، اما اثر اذن که همان اباحه تصرف در اتومبیل و یا میوههاست، واقع مىگردد و مأذون نمىتواند از وقوع این اثر ممانعت نماید. به همین جهت، پس از رد نیز تا زمانى که اذن به حال خویش باقى است، مأذون مىتواند در موردى که اذن داده شدهاست، تصرف کند. (فصیحی زاده، علیرضا، ۱۳۸۰، ص۳۱)