باورهای غیرمنطقی نیز از جمله عوامل مؤثر بر اهمالکاری افراد است. این باورها باعث میشود که افراد برخی از تکالیف را به صورت فرایندهای ناخوشایند ببینند. کناس (۱۹۸۳) معتقد است که دو باور غیرمنطقی که بیشتر از همه با اهمالکاری مرتبط هستند عبارتند از: ۱- باورهای فرد درباره عدم شایستگی خود و۲- باورهای فرد درباره سخت و طاقت فرسا بودن دنیا. پژوهشگران بعدی باورهای غیرمنطقی را در چندین شاخص ردیابی کردند.آن ها توجه ویژه ای درباره ترس از شکست، کمال گرایی،خودآگاهی و اضطراب امتحان معطوف داشتند. در این میان باورهای کمال گرایی در اهمالکاری نقش عمده ای دارد.از جمله مشکلات افراد اهمالکار نداشتن اهداف کوچک و خرد قابل دستیابی است. بنابرین کمال گراها که اهداف بزرگ و بعضاً غیرقابل دستیابی دارند گرایش بیشتری به اهمالکاری از خود نشان میدهند.
افرادی که دارای باورهای غیرمنطقی مرتبط با کمال گرایی هستند، درباره توانایی خود برای انجام کارها به نحو شایسته دچار تردید میشوند. آن ها در صورت انجام ندادن هر کاری با بالاترین کیفیت در شایستگی خود شک کرده و عزت نفس خود را از دست میدهند.بسیاری از دانشآموزان عدم کسب نمره ۲۰ را ناشی از ناشایستگی خود میدانند و ضمن از دست دادن عزت نفس خود، در انجام تکالیف بعدی خود اهمالکار میشوند. ضمن اینکه عزتنفس و خودکارآمدی رابطه مستقیمیبا اهمالکاری دارند( بیابانگرد،۱۳۸۷).
۲-۱۴ عوامل مؤثر در یادگیری
۲-۱۴-۱ آمادگی
شاگرد باید از لحاظ جسمی،عاطفی،عقلی و… رشد کرده باشد تا بتواند به خوبی یاد بگیرد و یادگیری زمانی برایش مفید خواهد بود که از هر نظر آمادگر داشته باشد .
۲-۱۴-۲ انگیزه و هدف
یادگیری معلول انگیزه های متفاوتی است.یکی ازاین انگیزه ها،میل و رغبت شاگرد به آموختن است .زیرا وقتی شاگردان به موضوعی علاقمند باشند،در یادگیری بیشتر فعال میشوند.هدف به فعالیت انسان جهت و نیرو میدهد.فرد را به خواستن و طلب کردن وادار میکند و نیروی لازم را برای فعالیت دروی به وجود می آورد و سبب پیدایش قصد و اراده در او می شود.
۲-۱۴-۳ تجارب گذشته
آموخته ها و تجربه های گذشتهً شاگرد « ساخت شناختی » وی را تشکیل میدهد.آمادگی شاگرد در حدوسیعیی تحت تأثیر تجارب گذشتهً اوست.فرد زمانی میتواند مفاهیم و مسائل جدید را درک کند که مفهوم و مسأله جدید با ساخت شناختی او مرتبط باشد.
۲-۱۴-۴ موقعیت و محیط یادگیری
محیط ممکن است فیزیکی باشد،مانند نور،هوا،تجهیزات و امکانات آموزشی.طبیعی است که هرچه این امکانات برای فرد بیشتر فراهم شود،یادگیری بهتر صورت خواهد گرفت.
۲-۱۴- ۵ روش تدریس معلم
شاگردان همواره علاقمندبه فکرکردن است،دربررسی امورمختلف،باید فرصت حرکت و جنبش داشته باشد تا بتواند به هدفهای آموزشی برسد.در روش تدریس معلم باید این نکات درنظرگرفته شود،درنهایت این که مدرسه و کلاس برای شاگردجالب توجه وجذاب باشد.
۲-۱۴- ۶ تمرین و تکرار
تمرین و تکراچه نقشی در فرایند یادگیری دارد؟آیا پیشرفت یادگیری مستقیماًتابع تکراراست؟مساعدترین موقعیت برای تمرین کدام است ؟ تکالیف مدرسه میتواند برای شاگردان مفیدباشد یا نه ؟ در پاسخ به این سؤالات باید گفت:تأثیر تمرین و تکرار در کل فرایند یادگیری و حیطه های مختلف آن و به ویژه در حیطه روانی – حرکتی ،انکار ناپذیر است.شاگردان باید بلافاصله از نتیجهً تمرین و کارکرد خود مطلع شوند؛زیرااطلاع از پیشرفت،او را به کوشش وا میدارد.( شعبانی،۱۳۸۰)
۲-۱۵ تمرین و تکلیف شب
تمرین و تکلیف شب با هم مرتبط هستند.این دو، به وسیله محتوا وقتی که دانش آموزان از روی آگاهی یاد می گیرند و دانش جدید را به کار می گیرند،مرتبط میشوند .تأثیرات راهبردی معلمان در این نوع تجربه یادگیری این است که فعالیت های برنامه با یادگیری نهایی جور شود.تحقیقات درباره تکلیف شب نشان میدهد تفکر راهبردی مدارس ، نباید شکل دادن به تفکر آینده دانش آموزان باشد، بلکه به عنوان یک استراتژی متمرکز برای افزایش درک و فهم آن ها باشد.دانستن انواع تکلیف شب نیازمند کمک معلمان است که تکلیف شب را طراحی میکنند.
تمرین وسیله ای است که مکرراً،دانش آموزان را به کاربرد یادگیری جدید تشویق میکند.تمرین نهایی برای دانش آموزان این امکان را به آن هامی دهد تا به تسلط برسند.تحقیقات درباره تکلیف شب و تمرین جواب های مهم به این سؤالات است : دانش آموزان چه وقت باید تمرین کنند ؟ به چه مهارت هایی در هنگام تمرین کردن باید دست پیدا بکنند ؟ چگونه معلمان میتوانند از یک ارتباط قوی بین حافظه و درک و فهم برسند ؟ چه اندازه تمرین برای تسلط لازم است ؟ راهبرد تکلیف شب و خوب طراحی کردن تمرین دانش آموزان یادگیری آن ها را افزایش میدهد. تغییرات کمی در تمرین اهمیت مهمی در دستیابی دانش آموزان در افزایش یادگیری میتواند داشته باشد(براون،۱۳۷۸).
۲-۱۶ کمک مدرسه در انجام تکالیف
معلمانی که در اول سال تحصیلی درباره تکالیف مورد انتظار، نحوه انجام و زمان ارائه آن با دانش آموزان و اولیای آنان مشورت میکنند و به شاگردان اختیاراتی در انجام تکالیف و نحوه ارائه آن می دهندمعمولاً دردریافت،کیفیت مناسب تکالیف و جلب رضایت شاگردان، موفقیت بیشتری دارند. اما در مورد شاگردانی که به علل محرومیتهای فرهنگی،بی سوادی یا گرفتاری اولیاو شرایط نامساعد مسکن بندرت ازعهده انجام خاصی را برای انجام تکالیف ،زیر نظر معلمان یا شاگردان کلاسهای بالاتر تنظیم نماید تا این قبیل دانش آموزان بتوانند در محیطی آرام وپرانگیزه کار درسی خود را انجام دهند و احیاناً با طرح مشکلات خود،از کمکهای درسی لازم برخوردار گردند.در این صورت تنها تکالیفی را می توان به خانه فرستاد که امکان انجام آن به تنهایی برای کودکان وجود داشته باشد.
در موردکودکانی که دچار عقب ماندگی تحصیلی هستند،دادن تکالیف کوتاه و تمرینات ساده و پرسیدن سوالاتی که معمولاً این کودکان بتوانند از عهده پاسخ برآیند،در رشداعتماد به نفس آن ها و ایجاد انگیزه برای شرکت در فعالیتهای کلاس،مسلماًً مؤثر خواهدبود. برعکس،تکالیف سنگین و پیچیده که خارج از توانایی این کودکان است آنان را نسبت به انجام هر نوع فعالیت درسی دلسرد و از خود ناامید خواهد کرد.معلم موفقی می گفت:من فرمول معجزه آسایی ندارم و علت علاقه شاگردان من به انجام تکالیف درسی این است که برای هر شاگرد یا هر گروه از شاگردانم تکالیفی تعیین می کنم که با توانایی و شرایط زندگی خانوادگی آنان مطابقت داشته باشد. من از شاگردان قویتر تکالیف پرحجم تر و نسبتاً پیچیده تری می خواهم، اما در عین حال این شاگردان را تشویق می کنم تا نتایج کار و تجربیاتشان را در کلاس با سایر بچه ها در میان بگذارند و دیگران را دریافته های خود سهیم کنند(بازرگان،۱۳۷۶).
۲-۱۷ ایجاد شرایط مطلوب و لوازم مناسب برای انجام تکلیف شب