در سال ۲۰۰۸ آپوهامی در مطالعه ای تاثیر هزینه های سرمایه یک شرکت روی مدیریت سرمایه درگرش را مورد بررسی قرار داد. به این نتیجه رسیدند؛ که همبستگی معناداری بین هزینه های سرمایه یک شرکت و سرمایه در گردش وجود دارد.آپوهامی نشان داد هنگامی که یک شرکت هزینه های سرمایهای را متحمل می شود به این معنا است که دارایی های سرمایهای افزایش یافته است. نظیر و افزا (۲۰۰۹) نوشتند یک شرکت ممکن است یک سیاست متهورانه تامین مالی سرمایه در گردش را اتخاذکند. در صورتی که از سطح بالای بدهی های جاری به عنوان درصدی از کل بدهیها استفاده کرده باشد (نظیر و افزا ۲۰۰۹، ۱۹). مطلب بالا اغلب موارد همراه با تجربه نوسانات فصلی کسب و کار است، از جمله شرکتهای خرده فروشی که ایام عید دوره اوج فروش آن ها است. اپتو (۲۰۱۲) معتقد است، به طور معمول، یک شرکت نیاز به وجوهی برای دوباره پر کردن موجودیها به منظور فروش مداوم و به حداکثر رساندن فرصتهای بهبود سودآوری دارند (اپتو ۲۰۱۲، ۴). سیاستهای جایگزین تامین مالی سرمایه در گردش به شرکت ها برای دستیابی به اهداف سودآوری کمک میکنند (اپتو ۲۰۱۲، ۲۰).
پس از اجرای سیاست تامین مالی بیش از حد سخت، شرکت با خطر از دست دادن فروش همراه است. تصمیم به سیاست سطح پایین سرمایه گذاری، به دلیل اجتناب از هزینه های غیر ضروری فروشها، سود را افزایش میدهد (نظیر و افزا ۲۰۰۹، ۲۱). وینرب و ویسچر (۱۹۹۸) موافق هستند که سیاست متهورانه متوسط به پایین سرمایه در گردش روی دارایی ها به طور کلی بالاترین بازده مورد انتظار منابع شرکت را فراهم می کند.
مفاد قرارداد های بدهی معمولاً مدیران را از اتخاذ شیوه های متهورانه حسابداری و رفتار فرصت طلبانه بازداشته و آ نها را تشویق به رعایت شیو ه های محافظه کارانه می کند. از طرفی با توجه به این که در شرکتهای بزرگ تر افشای اطلاعات بیشتر و در نتیجه عدم تقارن اطلاعاتی کمتر است، در این شرکت ها، تمایل کمتری به استفاده از محافظه کاری وجود دارد (مهرانی و همکاران ۱۳۸۸، ۱۱۰).
در مقابل، وینرب و وپسچر (۱۹۹۸) به بررسی عملکرد مرتبط با سیاستهای متهورانه و محافظه کارانه سرمایه در گردش پرداختهاند. آن ها گزارش کردند که سیاستهای سرمایه در گردش صنایع در عمل سازگار نیستند. به علاوه آن ها اشاره کردند که شرکت هایی که سیاستهای متهورانه سرمایه در گردش را به کار می گیرند همیشه با سیاستهای محافظه کارانه تامین مالی سرمایه درگردش تعادل ایجاد میکنند. وینرب و وسیچر نتیجه گرفتند که یک رابطه منفی و معنیداری بین سیاستهای سرمایه گذاری و تامین مالی بسیاری از شرکتهای آمریکا وجود دارد.
اگرچه سیاستهای متهورانه سرمایه در گردش ممکن است به سهولت سودها را افزایش دهد، سود کسب و کار تنها وابسته به سیاست های عملیاتی این شرکت نیست. برخی دیگر از عوامل برونزا، از قبیل اندازه شرکت، اهرم مالی و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در عملکرد سودآور شرکت نقش دارند (اپتو ۲۰۱۲، ۲۵؛ فالوپ و آجیبوی ۲۰۰۹، ۷۹؛ نظیر و افزا ۲۰۰۹، ۱۳۶؛ وینرب و ویسچر ۱۹۹۸، ۱۷۹).
۲-۳-۳ استراتژی متعادل
سیاست متعادل نیز در بین سیاست جسورانه و محافظه کارانه قرار میگیرد و مدیر سرمایه در گردش می کوشد که در ساختار سرمایه در گردش خود به صورت متعادل از دارایی های جاری و بدهیهای جاری استفاده نماید، لذا این سیاست دارای ریسک و بازده متوسط میباشد (فتحی و توکلی ۱۳۸۸، ۱۰۷). گرابوسکا (۲۰۱۰) با تجزیه و تحلیل نقش سرمایه در گردش و جریان وجوه نقد در مدیریت شرکت با مسئولیت محدود دریافتند، انحراف قابل ملاحظه چه مثبت و چه منفی، از سطح و ساختار دارایی های جاری ممکن است به از دست رفتن اثربخشی عملیات شرکت منجر شود. سطح ناکافی از دارایی های جاری نسبت به بدهی های جاری میتواند منجر به از دست دادن ثبات مالی شود، در حالی که ترکیب،سطح بیش از حد بالا از دارایی های جاری با سطح پایین بدهیهای جاری، شرکت را متحمل هزینه های بالای استفاده از تامین مالی بلند مدت میکند (گرابوسکا[۱۴]۲۰۱۰، ۱۷۶). ایجاد تعادل بین دارایی های جاری و بدهیهای جاری از اهمیت زیادی برخوردار است چون تصمیم گیری در مورد هر کدام روی دیگری هم اثر گذار است (حسن پور ۱۳۸۸، ۲).
۲-۴- استراتژی سرمایه در گردش و ریسک و بازده
استراتژیهای مدیریت سرمایه در گردش اتخاذ شده برای شرکت خیلی مهم هستند. زایر، با کمک به کاهش خطر برآورده نشدن انتظارات، سودآوری عملکرد را افزایش می دهند و به کنترل مؤثر دارایی ها و بدهیهای از طریق کاهش اتلاف منابع در یک شرکت کمک می کند (اپتو ۲۰۱۲، ۴۱).
نظیر و افزا (۲۰۰۹) شواهدی به دست آوردند که نشان میدهد، شرکتها با دانستن تعریف سرمایه در گردش و جایگاه آن، می توانند ریسک خود را کاهش داده و عملکرد خود را بهبود بخشند.یک سطح مطلوب از سرمایه در گردش، ایجاد توازن بین ریسک و کارایی است. این امر نیازمند نظارت مستمر بر اجزای سرمایه در گردش مانند وجه نقد، حسابهای دریافتنی، موجودیها و حسابهای پرداختنی است.
با توجه به اینکه میزان سرمایه در گردش بر بازده دارایی ها، بازده حقوق صاحبان سهام و ریسک تأثیر دارد و از نظر سرمایه گذاران و سهامداران میزان ریسک و بازده معیار مهم در تصمیم گیری است (نوفرستی و محمدزاده ۱۳۸۸، ۱۳۵). در کل می توان این چنین استدلال کرد که سیاست های سرمایه در گردش جسورانه، اگر چه ریسک زیادی را نیز دارا میباشد در مقایسه با سیاستهای سرمایه در گردش محافظه کارانه دارای سودآوری بیشتری است و شرکتها باید از طریق موازنه ریسک و بازده که شالوده تمام تصمیم گیریهای مالی است، سیاستهای سرمایه در گردش مناسب را اتخاذ نمایند (فتحی و توکلی ۱۳۸۸، ۱۰۹).
۲-۵- اهداف سودآوری و نقدینگی
سیاستها و رویه هایی که خط مشی مدیریت مالی را به وجود می آورند مبتنی براین فرض است که شرکت، برخی از تصمیمات اصلی را گرفته و آن ها را به اجرا در آورده است. این تصمیمات شامل تعیین وانتخاب نوع کالا و خدمتی که باید عرضه شود ونحوه تامین مالی (برای تهیه دارایی های ثابت) شرکت است. این تصمیمات در فرایند سودآوی شرکت (در بلند مدت) نقش اصلی و تعیین کننده ایفا میکنند و در مدیریت سرمایه در گردش دو کاربرد بسیار مهم دارند. اول، به مدیران سرمایه در گردش این امکان را میدهد که سطوح دارایی های جاری و بدهیهای جاری را تخمین بزنند. دوم، مدیران شرکت در صدد برمی آیند تا بر ثروت سهامداران شرکت بیفزایند. بنابرین سیاستهای سرمایه در گردش اصولا با هدف افزایش سود هر سهم تعیین نمی شود، بلکه مدیران درصدد بر میآیند تا به نقدینگی مطلوبی برسند و بتوانند در سایه آن اهداف سودآوری شرکت را تامین کنند (جهانخانی و پارسائیان ۱۳۸۹، ۵).