نوآوری محصول فرایندی است که دربرگیرنده طراحی فنی، تحقیق و توسعه، تولید، مدیریت و فعالیتهای تجاری (از جمله بازاریابی محصول جدید) است. نوآوری مؤثر محصولی برای بقا، رشد و سوددهی اکثر بنگاه های اقتصادی ضروری است. در محیط بازار رقابتی امروز، سازمانها به طور فزایندهای با چالش های بهبود محصولات و خدمات خود مواجه شده اند تا بتوانند محصولات و خدمات جدید خود را سریع تر از رقیبان به بازار معرفی کنند. توسعه و تجاری سازی موفق محصولات جدید در طول زمان برای کسب و حفظ مزیت رقابتی پایدار بنگاه ضروری است. عملکرد نوآوری محصول جدید به میزان دستیابی بنگاه به اهداف توسعه محصول بر اساس سهم بازار، حجم و رشد فروشی، سودآوری، زمان رسیدن به نقطه سربه سر، زمان توسعه محصول و زمان ارائه محصول به بازار اشاره دارد (شو و همکاران، ۲۰۱۶).
عملکرد نوآوری محصول، موفقیت در رشد فروش، سوددهی و رضایت مشتریان است. در ادبیات موضوعی، عملکرد نوآوری محصول جدید به صورت عمومی به وسیله دستههایی از سنجه ها ارزیابی می شود. مهمترین دسته از این سنجه های کاربردی که در بسیاری از مطالعات به آن ها اشاره شده است عبارتند از: ۱) اهداف مالی (سود، فروشی، دوره بازگشت و هزینه ها)، ۲) اهداف سهم بازار و ۳) اهداف فنی، اهدف مالی و بازار ممکن است هر دو به عنوان سنجه های عملکرد تجاری در نظر گرقته شوند. بسیاری از محققین حوزه نوآوری محصول جهت سنجش عملکرد نوآوری محصول جدید از معیارهایی چون کارایی و اثربخشی نوآوری محصول استفاده میکنند. آلیگری و همکاران[۴۴] (۲۰۰۶) اثربخشی نوآوری محصول جدید را درجه موفقیت در نوآوری و کارایی آن را میزان تلاشها و منابع صرف شده جهت ایجاد نوآوری تعریف میکنند. بسیاری از محققان را به عنوان عملکرد بازار نوآوری محصول و کارایی آن را به عنوان هزینه و میزان زمان توسعه در نظر می گیرند.
۲-۴-۲-۲- بینالمللی شدن
بر اساس مدل آپ سالا، بینالمللی شدن فرایندی است که مبتنی بر تجربه و دانش کسب شده توسط یک کسب و کار به هنگام ورود به بازارهای خارجی است. به همین دلیل فرایند بینالمللی شدن یک کسب و کار امری تدریجی و افزایشی است که در نهایت منجر به توسعه کسب و کار در کشور خارجی میگردد (اندرسون، ۱۹۹۳). اقتصاد جهانی، بازارهای آزاد و چرخه عمر کوتاه محصولات، دلایلی هستند که کارآفرینان تولید کننده محصولات مبتنی بر فناوری های نوین و نوآورانه را علی رغم نوپا بودن کسب و کارشان، ناگزیر به انتخاب استراتژی جهانی شدن میکند (کاستانو و همکاران، ۲۰۱۶).
۲-۵- سرمایه انسانی
عبارت سرمایه انسانی یکی از پراستفادهترین «استعاره»ها در اقتصاد است. این عبارت از این جهت استعاری است که ما را در فهم اینکه چرا و چگونه میتوان در مورد کارایی انسان مانند کارایی دیگر منابع تولید، مانند ماشینها، استدلال کرد. آن کالاها «سرمایه» نامیده میشوند، پس ما میتوانیم تحلیلهای خود را از ماشینها به انسانها تعمیم دهیم تا بتوانیم انتخابهای آن ها را در راستای افزایش کارایی و در نتیجه ثروت شان، درک کنیم.به طور کلی، اقتصاددانان چیزی را «سرمایه» میدانند که در فرایند تولید نقشی بر عهده داشته باشد. ما میتوانیم در مورد افراد، اینگونه استدلال کنیم که ما به طرق مختلف روی خودمان «سرمایهگذاری» میکنیم تا بتوانیم کارایی خود را افزایش دهیم (پایدارفرد و همکاران، ۱۳۹۴). بنابرین سرمایه انسانی مجموعه دانش، مهارتها، استعدادها و تحصیلاتی است که ما در طول سالها کسب کردهایم.
اگر همه عوامل دیگر را برای همه افراد یکسان فرض کنیم، افرادی که سرمایه انسانی بیشتری داشته باشند یا حداقل در مورد شغل خود سرمایه انسانی بیشتری داشته باشند، از کارایی بیشتری برخوردار بوده و دستمزد بالاتری دارند (جنوی و حریری، ۱۳۹۳). البته اینجا فرض یکسان گرفتن دیگر عوامل بسیار مهم است؛ چرا که تنها سرمایه انسانی نیست که میزان دستمزد را مشخص میکند. دستمزدهای ما همچنین به عرضه و تقاضای کاری که انجام میدهیم و کارایی دیگر سرمایه های مؤثر در شغل ما، بستگی دارد. برای مثال در بسیاری از کارها حتی ماهرترین کارگرها هم نمیتوانند به اندازه ماشینآلات موجود در آن حرفه کارایی و تولید داشته باشند.مفهوم سرمایه انسانی، مخصوصا از این جهت مهم است که چرا ما موقعیتهای شغلی فعلی را برای کسب تحصیلات بیشتر رها میکنیم. برای مثال، از دیدگاه یک اقتصاددان، رفتن به دانشگاه سرمایهگذاری بر روی سرمایه انسانی یک فرد است و برای مثال تفاوتی با تعمیر یا بهبود یک ماشین برای تولید بیشتر و بهتر ندارد (پایدارفرد و هکاران، ۱۳۹۴).
سرمایه انسانی همچنین میتواند در درک پدیدهای که ذهن بسیاری را به خود مشغول ساخته، بسیار مفید باشد: پدیدهای که شکاف درآمدی جنسی نام دارد. منتقدان همیشه بر روی این مسئله که زنان به طور متوسط، در مقابل هر یک دلار دستمزد برای مردان فقط ۷۵ سنت دستمزد دریافت میکنند و این را اثباتی بر مدعای تبعیض بر ضد زنان در بازار کار میدانند.واقعیتی که آن ها به آن اشاره میکنند کم و بیش درست است. مشکل اینجا است که این مسئله نه به تبعیض در بازار کار، بلکه به انتخابهایی باز میگردد که زنان و مردان برای سرمایه انسانی خود اتخاذ میکنند. در مقابل، این سرمایهگذاریها نیز اثر مستقیمی بر روی دستمزد ایشان میگذارد (محمدی و همکاران، ۱۳۹۳).