مجموع این تحولات موجب روی کار آمدن نسل جدیدی از مدیران شده است ؛ مدیرانی از طبقه متوسط با زمینههای اخلاقی. در کنار آن دولت ها نیز در طی این مدت مجبور شده اند قوانین جدیدی را برای حفظ حقوق مصرف کننده و حفظ محیط زیست وضع نمایند.
البته این تحولات به مفهوم کاهش سود این شرکت ها نیست بلکه برعکس آن ها با ابداعات مستمر بر سود خود می افزایند. به عنوان نمونه بازیافت زباله ها و یا تبدیل آن ها به کالاهای جدید از یک طرف آلودگی محیط زیست را کاهش میدهد و از سوی دیگر مواد اولیه ارزشمندی را در اختیار شرکت های تولیدی قرار میدهد. شرکت های چند ملیتی موفق آنهایی هستند که توجه بیشتری به خواست مشتری و بهبود مستمر تولیدات خود دارند[۱۸۶].
خلاصه از شروع قرن ۲۱ به نظر میآید شرکت های چند ملیتی در عصر ارتباطات سریع خیلی بیشتر از گذشته در معرض دید دقیق مردم هستند و نقاط ضعف آن ها خیلی بهتر و سریع تر کشف می شود. بنابرین باید خود را با خواست و نیاز مردم که شامل نوع مصرف و نوع صنایع (بخصوص از دیدگاه زیست محیطی)است بیشتر سوق دهند. شرکت هایی که اقدامات مؤثری در این زمینه انجام دادهاند موفقیت هایی داشته اند و برعکس. هرچند برخی معتقدند اقدامات باصطلاح بشر دوستانه و زیست محیطی این شرکت ها همان حرکت های تبلیغاتی هستند که از قرن نوزدهم بدون یک نتیجه مؤثر انجام می گرفته و اکنون فقط رنگ عوض نموده اند. شرکت های چند ملیتی در سایه این نوع اقدامات تبلیغاتی با سرپوش گذاردن به اعمال سودجویانه خود ، مردم را آرام نموده و سود خود را افزایش میدهند.به علاوه آنچه در مورد تحول در رفتار گفته شد بیشتر در جوامع صنعتی صادق است. کشور های در حال توسعه در مجموع همچنان مورد تهاجم و استثمار قرار دارند.از آغاز قرن بیست و یکم فقر مردم جهان از هر زمان دیگری بیشتر شده است[۱۸۷].
بخش اول: اهمیت مدیریت دانش در شرکت های چندملیتی
شرکت های چندملیتی سنتی تمایل به مدیریت بر مبنای اطلاعات متمرکز دارند، بهتر است که شرکت های چندملیتی شبکه ای به صورت سازمانهای یادگیرنده یکپارچه مدیریت و شرکت های چندملیتی بر مبنای کسب و کار الکترونیک نیز به صورت انجمن های مجازی فاقد حد و مرز مدیریت شوند. در این قسمت انواع بنگاه های چندملیتی ازقبیل شرکت های سنتی، شبکه ای و کسب و کار الکترونیک از یکدیگر تمیز داده شده اند. همچنین به ابعاد استراتژیک، فنی، سازمانی و انسانی مدیریت دانش و تفاوت هریک از آن ها در سه مدل مختلف شرکت های چندملیتی نیز اشاراتی شده است.
۱- مدیریت دانش در شرکت های چند ملیتی سنتی
مسئله پیچیدگی بازار علاوه بر پیشرفت های داخلی سازمانی، موجب تغییر روش در سازماندهی فعالیتهای داخلی و خارجی شرکتها در خصوص دارایی های ملموس و غیرملموس شده است.
در شرکتهای چند ملیتی سنتی، اطلاعات جزء اولین دارایی های غیرملموس محسوب می شود. از مهارت های مدیریت دانش در جهت سفارشی نمودن اطلاعات[۱۸۸] به صورت متمرکز و به طور مشخص برای انتقال فوت و فن کاری به بازار های جدید استفاده می شود. این رویکرد بر اساس استراتژی جهانی شدن و بینالمللی نمودن بر مبنای صادرات بنا نهاده شده واز دهه ۱۹۶۰ در بسیاری از شرکت های ژاپنی استفاده می شد که با بهره گرفتن از این روش و بر اساس اثربخشی مقیاس انتخابی[۱۸۹] به ایجاد ارزش افزوده در حوزه هایی مثل توسعه محصول، تهیه و تدارک و تولید پرداختهاند[۱۹۰].
۲- مدیریت دانش وIT در شرکتهای چند ملیتی سنتی
شرکت چند ملیتی سنتی برای کسب و ذخیره اطلاعات مربوط به کارکنان، مشتریان، رقبا، تامین کنندگان و قوانین سازمانی از IT استفاده میکنند. این اطلاعات که از طریق محیط داخلی یا خارجی کسب می شود، معمولا به عنوان اسناد یا داده های خام در سیستم های بزرگ بانک اطلاعاتی، انبار داده ها و یا با به کارگیری برنامه های نرم افزاری مدیریت اسناد ذخیره می شود. نرم افزارهای اطلاعاتی مربوطه ارائه دهنده منابع اطلاعاتی متمرکز، فرایندها و مهارتهای عملیاتی یا تولید دانش توسط گروههای تسهیل کننده یافت اسناد و انتشار دانش هستند. دفاتر مرکزی[۱۹۱] به عنوان کارگزاران اطلاعاتی[۱۹۲] عمل میکنند که مسئولیت هماهنگی و کنترل جریان اطلاعات را جهت کسب سود در مقیاس اقتصادی تولید و خدمات[۱۹۳] برعهده دارند.
۳- مدیریت دانش در شرکت های چندملیتی شبکه ای(شبکه های دانش)
عموم براین باورند که دلیل عمده وجود شرکت های چند ملیتی، قابلیت انتقال و استفاده از دانش به طور اثربخش در محیط بین سازمانی[۱۹۴] است. سازمان های چند ملیتی برجسته کنونی، به روش شبکه ای به دانش دستیابی پیدا میکنند زیرا منابع مزیتهای رقابتی غالبا خارج از شرکت آن ها و در شبکه ارتباطاتی که شرکت در آن نهادینه شده است، یافت می شود.
در شرکت های شبکه ای، دانش به عنوان اصلی ترین دارایی دارای ارزش افزوده شناخته شده است زیرا سازمان ها با پشت سر گذاشتن محیط کاملا رقابتی و تجارت جهانی، در جستجوی فرصت های جدید بازار هستند. این موارد میتواند دلیلی بر شکل گیری هم پیمانان مشترک در دهه ۱۹۹۰ باشدکه به دلیل اهداف مبتنی بر دانش برانگیخته شد. منطق ایجاد پیمانهای مبتنی بر دانش، ایجاد اثرات هم افزایی از طریق ترکیب مؤثر پایگاه های دانش شرکت های هم پیمان است. در نتیجه انتظار می رود پایگاه های دانش شرکت های مرتبط گسترش یابد زیرا شرکت ها به طور همزمان بهترین راه کارها را مبادله نموده و قابلیت های مبتنی بر دانش جدید ایجاد خواهند نمود که درنهایت موجب تسهیل در امور روزمره کاری خواهد شد.
«بنگاه های اقتصادی برنامه های کاربردی مختلف IT از قبیل سیستم های هوشمند کسب و کار را به کار می گیرند تا از این طریق حجم عظیم اطلاعات را شناسایی و تجزیه و تحلیل کنند»[۱۹۵].
در شرکت های چند ملیتی که به صورت شبکه ای سازماندهی شده اند، دانش ثبت، کدگذاری، ذخیره و طبقه بندی می شود تا در کل سازمان جهت کاربردهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. به منظور پشتیبانی از دانش به روز، دستیابی به آن معمولا به اعضای گروه محدود می شود، اما به دلیل مبادلات چشمگیر دانش در شرکت های چندملیتی با طرف های خارجی از قبیل مشتریان، تامین کنندگان، توزیع کنندگان و حتی رقبا میتوان دسترسی موقت اطلاعاتی را به برخی بخش های خارج از گروه ارائه کرد. بنگاه های اقتصادی برنامه های کاربردی مختلف IT از قبیل سیستم های هوشمند کسب و کار را به کار می گیرند تا از این طریق حجم عظیم اطلاعات را شناسایی و تجزیه و تحلیل کنند[۱۹۶].
۴- مدیریت دانش در شرکت های کسب و کار الکترونیک
نوآوری و به کارگیری خلاقیت از جمله امور کلیدی مهارت های مدیریت دانش در شرکت هایی است که به عنوان «شرکت های الکترونیکی[۱۹۷]» نام برده میشوند. در چنین حالتی، تمرکز از محصول به فرایند تغییر یافته و دانش و اطلاعات تنها در صورتی به عنوان دارایی های سودمند محسوب میشوند که با قابلیت «نوآوری» یکپارچه شوند. از آنجایی که مشتریان به طور چشمگیری نیاز به راه حلهای منحصر به فرد کسب و کار دارند که متناسب با شرایط خود بوده و به موازات آن سیستم ارزش افزوده شرکت نیز گسترش یابد، شرکت های چندملیتی از طریق ایجاد شرایط برای شکوفایی نوآوری مبتنی بر همکاری[۱۹۸] درجستجوی توسعه بازارها و صنایع کاملا جدید هستند.