۶٫رفتار باید از لحاظ قانونی و اجتماعی قابل پذیرش باشد: به هنگام تلاش برای حل مشکلات اغلب افراد به خود فشار می آورند تا از روش های جدید استفاده کنند. بعضی اوقات این رفتارهای جدید با محدودیت های قانونی و اجتماعی مواجه میشوند. در این مواقع رفتار مورد قبول اجتماع رفتاری است که ثابت کند در دراز مدت انطباقی تر است(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۷٫راه حل ها باید در حد نیرو و توانایی ما باشند: مردم بعضی اوقات سعی میکنند تا مشکلاتی را حل کنند و راه حل هایی را به کار گیرند که خارج از توانایی و نیروی آن هاست. چنین راه حل هایی بی تردید محکوم به شکست هستند. رایج ترین اشتباه این است که مردم فراموش میکنند که آن ها رفتار خودشان را میتوانند کنترل کنند. یک فرد معمولاً نمی تواند دیگران را وادار سازد تا به روش معینی رفتار کنند، بیشترین کاری که معمولاً می توان انجام داد این است که تلاش شود کسی تحت تاثیر قرار گیرد و از طریق خواهش، ارائه اطلاعات یا معامله به روش خاصی رفتار کند. اگر فرد مورد نظر پاسخ به این تاثیر بدهد با کمک اضافی به شکل بازخورد می توان راهنمایی و حمایت را به او داد. بنابرین این گروه از خط مشی ها جهت ایجاد حل مسئله مثبت به وجود آمده اند. بعضی از «اصول راهنما» همچنین به منزله ی معیارهایی جهت ارزیابی بخش های مختلف فرایند حل مسئله به کار میروند. این موضوع به ویژه مشخص نمودن این که آیا مشکل مورد نظر به شکل قابل حل توصیف شده اند و یا نه و یا به هنگام ارزیابی راه حل های جایگزین قبل از تصمیم گیری درمورد اجرای آن ها مصداق دارد. بنابرین ازاین اصول برای راهنمایی و ارزیابی حل مسئله استفاده می شود(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۵-فرایند حل مسئله
از آنجایی که مراحل زیادی در فرایند حل مسئله وجود دارد نگاهی گذرا به آن ها مفید خواهد بود. هفت مرحله در کل فرایند وجود دارد:
-
- تشخیص مشکل
-
- تعریف مشکل
-
- ایجاد راه حل های جایگزین
-
- ارزیابی راه حل های جایگزین
-
- تصمیم گیری
-
- ایجاد راه حل
- تحقیق اثر راه حل(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۵-۱-تشخیص مشکل:
دلایل متعددی وجود دارد که تشخیص مشکل مرحله مهمی در فرایند حل مسئله است. اول از همه شناسایی افکار، احساسات و رفتارهایی که نشان دهنده وجود مشکلی هستند،اطلاعاتی فراهم میکنند که در مراحل بعدی فرایند حل مسئله از آن ها استفاده می شود. ثانیاًً یادگیری مهارت ها برای افزایش آگاهی از وجود مشکلات موجب می شود که تا مسائل در ابتدای به وجود آمدن شناسایی شوند. این شناسایی زودهنگام شخص را قادر میسازد تا وقتی که مشکل به صورت بالقوه قابل کنترل است و قبل از این که مشکل شدت یابد و یا این که به شخص چیره شود، از وجود آن آگاه شود. شناسایی مشکل و حل آن قبل از این که بر همگان آشکار شود ویژگی شخصی ماهر از لحاظ اجتماعی است. تشخیص مشکل یعنی شناسایی یک خواسته برآورده نشده که فرد نمی داند چگونه آن را برآورد سازد. بهترین روش برای ایجاد این آگاهی یادگیری استفاده از افکار، احساسات و رفتارها به منزله نشانگرهای وجود مشکل است(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۵-۲-تعریف مشکل:
دومین مرحله عمده در فرایند حل مسئله تعریف مشکل است. با تشخیص وجود مشکل فرد اکثراً آماده است تا آن را به روشی تعریف کند که قابل حل باشد. هدف اولیه این مرحله اطمینان از این موضوع است که مشکل به صورت قابل حل ادراک شده باشد. وقتی که مشکل به صورت نامناسب تعریف شود ممکن است در برابر حل مقاومت نشان دهد، حتی اگر فرد مهارت و ضروریات لازم برای کنار آمدن با آن را دارا باشد. پنج بخش در تعریف مشکل وجود دارد: الف) توصیف موقعیتی که مشکل در آن وجود دارد ب) شناسایی خواسته خود فرد ج) شناسایی خواسته دیگران د) ساختن یک عبارت «چگونه» و) ارزیابی عبارت «چگونه» . بر اساس تجارت ما به تلاش هایی که در مرحله تعریف مشکل صورت می پذیرد بعداً در فرایند حل مشکل به خوبی پاداش داده می شود(بدل و لناکس، ۱۹۹۷).
۲-۲-۵-۳-ایجاد راه حل های جایگزین:
بعد از این که مشکل صورت قابل حل تعریف شد. مرحله ی منطقی بعدی تفکر در مورد روش های جایگزین (عبارت «چگونه…») است که به وسیله آن می توان مشکل را حل کرد. از آنجایی که اولین راه حل اغلب بهترین راه حل نیست(اصل راهنمایی ۲)، معمولاً توصیه می شود که حداقل سه راه حل جایگزین قبل از به کارگیری هر راه حل خاص تدوین گردد(بدل ولناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۵-۴-ارزیابی راه حل های جایگزین:
وقتی که همه راه حل ها ایجاد شدند موقع ارزیابی تاثیر بالقوه هر کدام از آن ها در حل مسئله فرا میرسد. هر راه حلی به اساس چهار معیار زیر ارزیابی می شود:
آیا این راه حل، خواسته مشخص شده در عبارت «چگونه» را تحقق می بخشد؟ برای این که راه حل جایگزین در حل مسئله مؤثر باشد باید قادر به تحقق خواسته برآورده نشده ای که مشخص شده است باشد. بنابرین موقع ارزیابی یک راه حل فرد باید ظرفیت آن را جهت دست یابی به هدف مشخص شده در عبارت«چگونه …» درنظر بگیرد(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
آیا این راه حل نسبت به خواسته های دیگران حساس هست؟ قاطعانه رفتار کردن به این معنی است که افراد خواسته های دیگران و خواسته های خودشان را در نظر داشته باشند. اگرچه همواره ارضاء خواسته های دیگران امکان پذیر نیست ولی راه حلی که سعی دارد نسبت به افرادی که با مشکل مربوط هستند، حساس باشد در دراز مدت مؤثر خواهد بود. راه حلی که خواسته های دیگران را در نظر نمی گیرد معمولاً در نظر گرفته نمی شود مگر آن که تعدیل گردد(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
آیا این راه حل از لحاظ قانونی و اجتماعی مورد پذیرش است؟ به هنگام حل مسئله مردم اغلب به روش های جدید روی می آورند و ممکن است رفتارهایی را مدنظر قرار دهند که از لحاظ قانونی و اجتماعی مورد پذیرش نیستند. بنابرین باید در جستجوی راه حلی بود که از نظر اجتماعی مقبول تر باشد. هر راه حل جایگزینی که قانون رسمی را نقض نماید مورد پذیرش نیست و در نظر گرفته نمی شود(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
آیا این راه حل در حد نیرو و توانایی شما قرار دارد؟ این معیار ارزیابی نیز از فهرست صفت اصل راهنمای حل مسئله برگرفته شده و قبلاً در ارزیابی عبارت،«چگونه…» از آن استفاده شده است. مردم اغلب راه حل هایی را مشخص میکنند که عملی ساختن آن ها در محدوده توانایی و نیروی آن ها قرار ندارد. چنین راه حل هایی به دلایلی که قبلاً اشاره شد محکوم به شکست هستند(بدل و لناکس،۱۹۹۷).
۲-۲-۵-۵-تصمیم گیری:
وقتی که هر کدام از راه حل های جایگزین بر اساس چهارمعیار مشخص شده ارزیابی شدند، فرد اطلاعات عینی خوبی جهت انتخاب راه حلی را دارد که بیشترین ظرفیت تاثیرگذاری را دارد. برای انجام این کار به روش ساختار یافته دو مرحله زیر توصیف می شود:
از آنجایی که هر راه حل مؤثر واقعی چهارمعیار مورد استفاده جهت ارزیابی راه حل های جایگزین را تحت پوشش قرار میدهد، بنابرین هر راه حل که نتواند این کار را انجام دهد حذف می شود.