“
۱- اشتغال ذهنی استفاده از اینترنت همراه با وسوسه انجام آن.
۲- استفاده بیش ازحد از اینترنت بیش از مدت زمانی که شخص برای آن برنامه ریزی کردهاست.
ب ـ استفاده از اینترنت یا اشتغال ذهنی نسبت به آن باعث اختلال جدی در عملکرد شغلی –اجتماعی یا دیگر زمینه های زندگی فرد شود.
ج- استفاده بیش از حد از اینترنت به صورت خاص در طی دوران هیپومانیا یامانی که اتفاق نیفتد و این نشانهها جزء اختلالات محور یک معیار تشخیصیDSM-IV-TR قرار نگیرد.
از معمولترین معیارهای تشخیص اعتیاد اینترنت میتوان به مواردی نظیر افت تحصیلی شدید، کاهش وزن، بالا رفتن دامنه تنشهای عصبی، کاهش فعالیتهای اجتماعی، معاشرت با اشخاص یا گروههای بزرگتر، قانون گریزی، عدم مسئولیت پذیری بیش از حد، پرخاشگری، تغییر عادتهای رفتاری، ابتلا به سردردهای عصبی و… نام برد که میتوان به کمک آن ها علایم اعتیاد به اینترنت را در دیگران شناسایی کرد (امینی، ۱۳۸۴).
ملاک تشخیصی یانگ (۱۹۹۶) برای اعتیاد اینترنتی را بر اساس ملاکهای تشخیصی قماربازی بیمارگونه که در DSM-IV آمده بود را مبنایی برای تشخیص اعتیاد اینترنتی قرار داد و در به کارگیری معیار او فقط کاربرد غیر اصولی اینترنت یا کامپیوتر مثلاً غیرتجاری یا غیرآموزشی در نظر گرفته شد. یانگ بیان کرد که هر فردی پنج نشانه یا بیشتر از این هشت نشانه در طی شش ماه در یک فرد وجود داشته باشد آن را اعتیاد اینترنتی مینامند.
ملاکها عبارتند از : اشتغال ذهنی در مورد اینترنت، احساس به گذراندن زمان بیشتر در اینترنت برای به دست آوردن میزان رضایت بیشتر از آن، عدم موفقیت در کنترل، توقف یا کم کردن استفاده از اینترنت، به هنگام قطع و یا کم کردن استفاده از اینترنت احساس ناآرامی، افسردگی یا بد خلقی کردن، فرد بیشتر از زمانی که قصد دارد، در اینترنت می ماند، فرد بخاطر استفاده از اینترنت، فرصتهای شغلی و روابط اجتماعی مهم خود را از دست میدهد دورغ گفتن به اعضای خانواده، روان درمانگر یا افراد دیگر در مورد مدت زمان استفاده از کامپیوتر استفاده از اینترنت به عنوان راهی برای فرار از مشکلات یا مسائل مثل افسردگی و ناامیدی.
۲-۱-۱۰- علت شناسی ـ نظریه ها
در تبیین اعتیاد به اینترنت با نظریه های بسیار زیادی روبرو هستیم. به رغم پژوهش های فراوان و تلاش های هماهنگ برای شناسایی مهمترین عوامل گرایش فرد وابسته به اینترنت، کماکان موارد مبهم و پرسش های بسیاری فرا روی محققان و متخصصان این حوزه قرار دارد. به همین خاطر است که هنوز هیچ فردی نظریه و دیدگاهی را که قادر به تبیین کلیه «رفتارهای اعتیاد گونه» باشد، اعلام نکرده است. تعدادی از نظریه های مرتبط با این موضوع عبارتند از: نظریه روانکاوی، نظریه کنترل اجتماعی، نظریه شناختی، نظریه شناختی ـ رفتاری، نظریه رفتاری، نظریه عصب شناختی (باقری، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۰-۱- نظریه پویایی روانی وشخصیت
این نظریه، ریشه های اعتیاد فرد به اینترنت را به سالهای آغازین زندگی وی ارتباط میدهد. به عبارتی، عمدهترین دلایل گرایش اعتیادآور فرد به اینترنت، شوکهای روحی یا کمبودهای عاطفی دوران کودکی، ارتباط با سایر ویژگیهای خاص شخصیتی و یا سایر اختلالات، خلق و خوها یا گرایشهای روانشناختی ارثی است. طبق این دیدگاه، بسته به حوادثی که در دوران کودکی برای فرد اتفاق افتاده است و یا ویژگیهای شخصیتی که در طی بلوغ در این فرد شکل گرفته است، او برای تقویت یک رفتار اعتیادآمیز یا هر رفتار دیگری مستعد می شود. در این حالت، آنچه که اهمیت دارد، موضوع یا فعالیت نیست، بلکه فرد شرایطی است که وی متأثر از آن، معتاد می شود (معید فر و همکاران، ۱۳۸۴).
۲ ـ ۱ ـ ۱۰ ـ ۲ ـ نظریه کنترل اجتماعی
بر اساس نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، عاملی که باعث جلوگیری از رفتارهای انحرافی نوجوانان و جوانان می شود، “پیوند اجتماعی” است، به اعتقاد هیرشی، پیوندهای اجتماعی دارای چهار عنصر اصلی دلبستگی، تعهد، مسئولیت و اعتقاد است. ضعف هر یک از این چهار عنصر در فرد می تواند موجب بروز رفتارهای انحرافی او شود .
الف)دلبستگی: کسانی که به دیگران دلبستگی و علاقه ندارند، نگران این نیستند که روابط اجتماعی خود را به خطر اندازند به همین علت بیشتر احتمال دارد که مرتکب رفتار انحرافی شوند.
ب)تعهد: هر چقدر میزان تعهد فرد نسبت به خانوادهاش، دوستان و غیره کمتر باشد، احتمال ارتکاب رفتار انحرافی بیشتر خواهد بود.
ج) درگیری (مشغولیت): کسانی که مشارکت مداوم در فعالیتهای زندگی، کار، خانوادگی و غیره ندارند و بیکارند، فرصت بیشتری برای انحراف دارند.
د)باور و اعتقاد: اگر فردی اعتقاد قوی به ارزشها و اصول اخلاقی یک گروه نداشته باشد یا به این ارزشها وفادار نباشد، احتمال گرایش وی به رفتار انحرافی بیشتر خواهد بود (امیدوار و صارمی، ۱۳۸۱).
۲-۱-۱۰-۳-شناختی
همانند دیدگاه روانکاوی، دیدگاه شناخی متوجه فرایندهای درونی است. البته این دیدگاه بیش از آنکه بر امیال، نیازها وانگیزشها تأکید کند، براینکه افراد چگونه اطلاعات را کسب کرده وتفسیرمی کنند وآنها را درحل مشکلات به کار می گیرند، تأکید دارد. اصولا دیدگاه شناختی بیشتر به افکار کنونی وشیوه های حل مسئله توجه دارد تا تاریخچه شخصی. در این دیدگاه، اعتیاد به اینترنت برآمده ازشناختهای معیوب ویا پردازش معیوب شناختی است و درمان آن مبتنی بر تصحیح فرایند شناختهای معیوب است (امیدوار وصارمی، ۱۳۸۱).
بدون هیچ دلیل منطقی متفکران اعتیاد وقتی پیشبینی فاجعه میکنند بیمناکاند. در حالی که معتادان تنها افرادی نیستند که نگرانند و اتفاقات منفی را پیش بینی میکنند، آن ها تمایل به انجام این کار را بیشتر از بقیه دارند. یانگ پیشنهاد می کند که این نوع از افکار فاجعهآمیز ممکن است با استفاده افراطی اینترنت برای فراهم کردن مکانیزم فرار روانشناختی به منظور اجتناب از مشکلات واقعی یا درک شده مرتبط است. درمطالعات متوالی فرض می شود که شناختهای نابهنجار دیگر مثل اعتقادات مرکزی منفی، فاجعه آمیز، تعمیمی افراطی و تحریکات شناختی با استفاده افراطی از اینترنت مرتبط است. یانگ فرض می کرد که آنهایی که از باورهای مرکزی منفی رنج میبرند ممکن است کسانی باشند که بیشتر به ناتواناییهای تعاملی ناشناخته اینترنت به منظور غلبه به این ناشایستگیهای دریافتی کشیده شدهاند. او پیشنهاد کرد که بازسازی شناختی باید برای درمان باورهای مرکزی منفی زیربنایی، تحریف های شناختی و توجیهات عقلانی مثل (فقط چند لحظه بیشتر اذیت نکنید) برای مدیریت مؤثر علایم اولیه بیماران مورد استفاده قرار گیرد (یانگ،۲۰۰۷).
۲-۱-۱۰-۴- رفتاری
این تبیین بر پایه مطالعات بی.اف.اسکینر راجع به شرطی شدن عامل یا کنشگر است. بر اساس این دیدگاه، فرد برای دریافت پاداش وارد اینترنت می شود. پاداشهایی که فرد از این رفتار میگیرد، فرار از واقعیت، رسیدن به عشق و سرگرمیهای زیاد است و چنانچه فرد در زمانهای آتی نیز به این پاداشها نیاز داشته باشد، احتمالاً به اینترنت روی خواهد آورد. در نتیجه این روند تقویت شده و چرخه همچنان ادامه پیدا می کند (معید فر و همکاران، ۱۳۸۴).
۲-۱-۱۰-۵-شناختی- رفتاری
“