جامعه ای که به دو گروه و فرقه ی اصلی تقسیم شده است برای تعادل و وفاق جای مساعدی نیست چه رسد به لبنان که در درون خود فرقه ها و دسته بندی های پیچیده ای را نیز دارد.البته باید توجه داشت که تضارب آرا و اختلاف سلیقه و نظر در یک جامعه مدنی امری عادی است لیکن زمانی که منافع قومی نسبت به منافع ملی ارجحیت پیدا کند جامعه دچار بحران می شود.
با اعطای استقلال به لبنان در سال ۱۹۴۶ اگر چه فصل تازه ای در تاریخ دمکراسی این کشور گشوده شد و منشور غیر مدونی که حاوی ترتیباتی قانونی به منظور ایجاد تعادل و وفاق میان فرقه ها بود موجب نزدیکی میان نخبگان مارونی و سنی شد ، اما درعمل تغییر و تحول چندانی در ساختار سیاسی رخ نداد.و ساختار سیاسی لبنان کماکان فرقه ای ماند.
در نهایت بایستی پذیرفت که صرف وجود ظاهری نهادهای دمکراتیک به هیچ وجه خود بخود ضامن این امر نیست که جامعه ای چند پاره و سر شار از تضاد و اختلاف به وحدت سیاسی دست یابد و در راه رسیدن به وحدت و دمکراسی موفق شود.زخمها و اثار جنگ داخلی همچنان بسیاری از مردم لبنان را آزار میدهد. تا زمانی که ساخت دولت همچنان فرقه ای باشد فرقه ی مسلط به منظور تداوم حاکمیت و موجودیت خود ،هیچگاه سعی نخواهد کرد تعارضات و اختلافات را بهبود بخشد تا راه رسیدن به دمکراسی واقعی هموار گردد.
مبحث سوم:بررسی تطبیقی فدرالیسم در عراق و لبنان
بند اول :نظام فدرال در عراق
فدرالیسم اگر درست پیاده شود نجات عراق و لبنان را به ارمغان می آورد اگر اشتباه پیاده شود به تجزیه عراق و لبنان می انجامد.
با توجه به بی ثباتی در عراق و نیز نبود توافق در موردعراق واحد در میان رهبران سیاسی باعث شده اکثر تحلیلگران این تفرقه را کوششی برای کسب قدرت بدانند که گروههای سیاسی را از رسیدن به اتحاد باز میدارد.گروههای سیاسی در عراق به جای بحث و بررسی مسائل مهمی مانند توزیع درآمد نفت،بازسازی ساختار ارتش و برنامه های اقتصادی با حرکتهای خودسرانه و غیر قانونی به دنبال کسب منافع و رسیدن به اهداف گروهی و حزبی خود هستند و از رسیدن به عراقی مستقل و آزاد غافل می مانند.این مسئله در حال حاضر یکی از مشکلات پیش روی فدرالیسم در عراق میباشد.
برای بررسی فدرالیسم در عراق لازم است که در مورد گروههای عمده و تاثیر گذار توضیحاتی بیان کرد که نقش اصلی را در سیاست داخلی عراق بازی میکنند این گروه ها به ۳ دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:اهل سنت،شیعیان و اکراد که با توجه به اینکه در مباحث قبلی درباره این گروه ها توضیحاتی داده شده در اینجا فقط به صورت مجزا و مختصر بیان می شود:
۱)اهل سنت:این گروه در عراق سابقه طولانی در حکومت دارد و همواره از سوی کشورهای عربی به لحاظ سیاسی-مالی حمایت میشوند.این گروه بعد از اکراد دومین گروه سازماندهی شده در عراق میباشند.محل سکونت این گروه در قسمت استانهای مرکزی و غربی واقع شده که فاقد منابع نفتی میباشد.حزب بعث را باید از طیف این گروه به شمار آورد که تخصص و تشکیلات را در این بخش سازماندهی میکنند.
۲)شیعیان: به چند گروه مختلف تقسیم می شود که برخی از آن ها به اندازه یک دشمن از یکدیگر متنفر هستند و معمولا هر یک دارای شاخه شبه نظامی میباشند.محل سکونت شیعیان در جنوب،مرکز و شرق است که در مناطق نفت خیز قرار گرفته است.به دلیل نزدیکی عقیدتی شیعیان به حکومت ایران و نیز پشتیبانی شدید این دولت از آن ها جامعه جهانی از آن ها پشتیبانی ضعیفی دارد.
۳)اکراد: همواره با نظام بینالمللی هماهنگ هستند و دارای وجه بینالمللی بیشتری نسبت به دیگر گروها میباشند که این هماهنگی تا حدودی به مسئله رویکرد سکولاریستی آن ها بر میگردد که نقطه قوت آن ها در سطح روابط بین الملل میباشد.کردها با اسرائیل نیز روابط قابل تاملی برقرار کردهاند.کردها در منطقه شمال عراق دارای ۱۷ سال سابقه اداره حکومت میباشند که باعث شده از سرویس های امنیتی قابل توجهی برخوردار شوند آن ها دارای کادرهای سیاسی آموزش دیده قوی با قدرت رسانه ای جهانی هستند.
از نظر خیلی از تحلیلگران و صاحبنظران راه نجات عراق در گرو دو مسئله میباشد اول اینکه تمامی گروههای سیاسی و متعارض به یک سطحی از تفاهم و توافق برسند که آرامش سیاسی حکمفرما شود و دوم اینکه بعد از فراهم شدن شرایط، قانون اساسی عراق را در مورد شکل حکومت که همان فدرالیسم میباشد در سیستم سیاسی پیاده شود. در میان گروههای هویتی در عراق که در بالا از آن ها یاد شد نسبت به برپایی این نوع از شکل حکومت اختلافی وجود ندارد اما با این تفاوت که اهل سنت به دنبال فدرالیسم استانی است ولی شیعیان و اکراد به دنبال فدرالیسم منطقه ای .در تعریف گروههای عراقی منافع ناشی از نفت،آموزش و پرورش و پروژه های ملی علاوه بر ارتش ،سیاست خارجی و ساختار امنیتی از موضوعات فدرالیسم میباشد.در این تقسیم بندی شهر بغداد مورد اختلاف است که کنترل آن برعهده کدام گروه باشد.در این میان برخی از شخصیتهای سیاسی از جمله آیت الله حکیم بر این نظرند که محدوده اختلاف برانگیز بغداد به عنوان فدرال چهارم برگزیده شود و نیرو های اداره کننده آن ائتلاف و ترکیبی از تمامی نیروها باشد.[۱۵۰]
به طور کلی رویکرد گروههای عراقی در مورد فدرالیسم به شرح زیر زیر میباشد:
۱) کردها منطقه فدرال خود را در شمال عراق تشکیل دادهاند و تمایل آن ها به این است که همه مناطق کردنشین از جمله کرکوک را با منطقه فدرال شمال منطبق نمایند.
۲) رویکرد شیعیان به مسئله فدرالیسم متفاوت است. مجلس اعلاء انقلاب اسلامی عراق از منطقه فدرال در جنوب عراق حمایت میکند،حزب الدعوه اگرچه مخالف فدرالیسم نیست بر آن نیز تأکید نمی کند؛برخی از گروههای شیعی خواستار چندین منطقه فدرال در جنوب عراق هستند و طرفداران مقتدی صدر (روحانی تندرو شیعی )به صورت کلی با فدرالیسم مخالف هستند.
۳) گروههای سنی ،با نوع فدرالیسم مطرح شده توسط شیعیان مخالفند لیکن فدرالیسم کردی را میپذیرند.
همچنین رویکرد قدرتهای بیرونی نسبت به فدرالسیم در عراق را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:
۱)امریکا:به دلیل اداره راحتر عراق و همچنین ممانعت از تمرکز قدرت در دست اکثریت شیعیان به ویژه گروههای تندرو مهمترین حامی فدرالیسم در عراق است .
۲)کشور های عربی:اکثر کشور های عربی همچون عربستان و مصر رویکرد مثبتی نسبت به فدرالیسم در عراق ندارند و آن را وسیله ای برای کاهش قدرت اعراب سنی می دانند.
۳)ترکیه:نسبت به فدرالیسم از خود واکنش منفی نشان داده است.
۴)ایران:در ایران در سطوح مختلف نظرات مختلفی بیان شده لیکن به طور کلی به نظر میرسد مخالفتی در این مورد نداشته باشد.[۱۵۱]
بررسی تحولات یک دهه اخیر که از دوره تشکیل جلسات گروههای معارض صدام در خارج از مرزهای این کشور شروع و تا دوران پس از صدام ادامه داشته است نشان میدهد کُردهای عراقی اصلی ترین حامیان نظریه برقراری نظام جمهوری فدرالیستی در عراق بوده اند. این خواست آنان به دلیل موقعیت مناسب تر تشکیلاتی و سیاسی شان نسبت به اعراب شیعی در آن برهه زمانی و نیز حمایت های ضمنی آمریکا با پذیرش سایر گروه ها مواجه شد و در نتیجه در پیش نویس قانون اساسی این کشور و سپس متن نهایی قانون اساسی از عنوان جمهوری فدرال برای نظام جدید سیاسی در عراق یاد شد. این خواست در اصل اول قانون اساسی این کشور بدین گونه بازتاب یافته است: