شخصیت به همه خصلت ها و ویژگی هایی اطلاق می شود، که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می توان این خصلت هارا شامل:اندیشه،احساسات،ادراک شخصی از خود وجه نظرها،طرز فکر و بسیاری عادات دانست،اصطلاح ویژگی های شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می شود.
در واژه نامه تعریف شخصیت چنین آمده است .که شخصیت به جنبههای عقلی، عاطفی، انگیزشی و فیزیولوژیک فرد گفته می شود .به عبارت دیگر به مجموعه مؤلفه هایی که انسان راسر پا نگه میدارد.
در این تعریف مجموعه عوامل در کنار هم قرار داده شده اما اشاره ای به یکپارچگی این عوامل و پویایی آن ها نشده است .
۲-۵شخصیت از دیدگاه مردم:
واژه شخصیت در زبان روزمره مردم معانی گوناگونی دارد.یکی از معانی آن مربوط به هر نوع صفت اخلاقی برجسته است که سبب تمایز و برتری فردی نسبت به افراد دیگر می شود مثلا وقتی گفته می شود او با شخصیت است یعنی او فردی با ویژگی هایی است که میتواند افراد دیگر را با کار آیی و جاذبه اجتماعی خود تحت تاثیر قرار دهد .در درس هایی که باعنوان پرورش شخصیت تبلیغ و دایر می شود، سعی براین است که به افراد مهارتهای اجتماعی به خصوص یاد داده،وضع ظاهر و شیوه سخن گفتن را بهبود بخشند،با آن ها واکنش مطبوعی در دیگران ایجاد کنند.هم چنین در برابر این کلمه،کلمه (بی شخصیت) قرار دارد که به معنی داشتن (ویژگی های منفی )است که البته همدیگر را در جهت منفی تحت تاثیر قرار میدهند(فیلیان ،۱۳۷۱).
۲-۶ شخصیت از دیدگاه روانشناسی:
دیدگاه روانشناسی در مورد شخصیت، چیزی متفاوت از دیدگاه مردم و جامعه است .در روانشناسی، افراد به گروه هایی با شخصیت و بی شخصیت یا شخصیت خوب یا شخصیت بد تقسیم نمی شوند،بلکه ازنظر این علم همه افراد دارای شخصیت هستند که باید به صورت علمی مورد مطالعه قرار گیرند. این دیدگاه به شخصیت و انسان باعث پیدایش نظریه های متعددی از جمله نظریه روانکاوی نوین، نظریه روان کاوی کلاسیک، نظریه انسان گرایی،نظریه شناختی،نظریه یادگیری اجتماعی و…در حوزه مطالعه این گرایش از علم روانشناسی شده است (مرادی بانیار،۱۳۸۴).
۲-۷ شخصیت از دیدگاه نظریه پردازان :
۲-۷-۱ شخصیت از دیدگاه آلپورت: از محققین بزرگ در زمینه شخصیت است،سازمان یابی نظام های بدنی و روانی به عنوان ویژگی های رفتاری و فکری در فرد را شخصیت می نامد.در این تعریف به یک عامل مهم یعنی سازمان یابی عوامل تشکیل دهنده شخصیت اشاره شد.اما جنبههای رفتاری و فکری انسان از هم متمایز گردیده است در حالی که این امر با مفهوم رفتار از نظر روانشناسی مغایر است (پروین ۲۰۰۰،ترجمه کدیور وجوادی،۱۳۸۲).
۲-۷-۲ شخصیت از دیدگاه شلدون[۲۳]:پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان میکند،سازمان یافتگی،پویش ادراکی،عاطفی،انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند.(سیاسی ۱۳۷۷).تعریف دیگر از شخصیت چنین است که شخصیت به وحدت یافتگی نام تمام یک فرد همراه با ویژگی های افتراقی داریم،مثل هوش و مزاج و رفتار گفته می شود.(پروین ۲۰۰۰،ترجمه کدیور وجوادی،۱۳۸۲)
۲-۷-۳ شخصیت از دیدگاه کتل[۲۴]:از مقوله محتوایی در شخصیت خارج شده و جنبه کاربردی شخصیت را درتعریف خود عنوان میکند و آن ها را چنین تعریف می کند.شخصیت چیزی است که به ما اجازه میدهد پیشبینی کنیم که شخص در یک موقعیت معین چه خواهد کرد وچه عملی از او سر خواهد زد.(شولتز،وشولتز[۲۵] ۱۹۹۸،ترجمه: سید محمدی ،۱۳۸۲).
۲-۷-۴ شخصیت از دیدگاه هیلگار [۲۶]در تعریف خود از شخصیت فاصله گرفته و نوعی برگشت به قوای ذهنی را در تعریف خود نشان داده است،او شخصیت را چنین تعریف میکند .شخصیت الگوی معینی از رفتارها و شیوه های تفکر است،که نحوی سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند(فکوهی،۱۳۸۱).
۲-۷-۵ شخصیت از دیدگاه آیزنک[۲۷] :نظریه خودرا درباره شخصیت از تحقیقات بالینی خود استنتاج میکند و در تعریف شخصیت میگوید مجموع کل الگو های رفتاری یا نهانی موجود زنده،که به وسیله دو عامل وراثت و محیط تعیین می شود (شولتز،وشولتز[۲۸] ۱۹۹۸،ترجمه: سید محمدی ،۱۳۸۲).آیزنک تیپ های شخصیتی را به صورت مستقل و مجزا از هم که بتوان مردم را بر اساس آن ها طبقه بندی کرد تقسیم بندی نمی کند،بلکه معتقد است که تیپ های شخصیتی به شکل ابعاد بهم پیوسته ای هستند که در راستای آن مردم با هم تفاوت دارند .در واقع این اصطلاح دارای دو حد نهایی بالا و پایین است و افراد ممکن است در نقاطی بین این دو حد قرار گیرند (پروین ۲۰۰۰،ترجمه :جوادی وکدیور ،۱۳۸۴).
۲-۸ ماهیت شخصیت:
شخصیت عبارت است از مجموعه ثابتی از خصلت ها وگرایش هایی که آندسته از وجوه اشتراک و تفاوت های رفتار و روانشناختی افراد (افکار ،احساسات و اعمال ) راتعیین میکند که استمرار زمانی دارد و ممکن نیست بسادگی آن ها را به عنوان نتیجه اختصاصی فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقتی فهم کنیم .تنها بخشی از این جمله که ممکن است نیازمند توضیح باشد،گرایشها وخصلت ـ هاست.
گرایش ها :عبارتند از فرایندی که جهت گیری در افکار ،احساسات و اعمالی را معین میکنند.
خصلت ها:برای تبیین افکار،احساسات و اعمالی که علی الظاهر بیش از آنکه جهت دار باشند در طبیعت تکرار میشوند، به کار میروند.
نمونه ای از یک گرایش میتواند تلاش برای وصول به کمال در زندگی باشد در حالی که خصلت ها مرتبط به آرمان ها میباشند مثل زیبایی،بزرگواری که کما ل را معین میکنند(گروسی فرشی،۱۳۸۰).
۲-۹ اصطلاحات معادل شخصیت :
۲-۹-۱مزاج:از قدیمی ترین الفاظ به کار رفته به جای شخصیت است که به عنوان میل سرشتی شخص برای واکنش به محیط به گونه ای خاص و وسیله ای در تعیین ساختمان شخصیتی فرد در نظر گرفته می شود.مزاج نوعی استعداد ارثی قلمداد می شود و مفهومی پایدارتر نسبت به منش است. واژه مزاج مترادف خلق وخوی قلمداد می شود.(فکوهی، ۱۳۸۱)
۲-۹-۲منش:در کشورهای اروپایی منش را مترادف شخصیت به کار میبرند اما در میان اختلالات از واژه شخصیت استفاده میکنند و آن را اختلالات شخصیتی مینامند.در تعریف منش گفته می شود.هر نوع علامت،کیفیت،خاصیت وصفتی که چیزی یا شخصی یا جریانی را از چیزها و اشخاص و حوادث دیگر جدا میکنند. هر کس دارای منش است ولی این منش به اعتبار خصوصیتی که درهر فردی پیدا میکند،به او وضع و حالی مخصوص میدهد و از دیگران ممتازش میسازد، که آن را منش یا شخصیت اختصاصی مینامند.(گروسی فرشی ،۱۳۸۰)
۲-۹-۳خلق:حالت هیجانی پایدار را گویند که برتجربه کلی شخص تاثیر میگذارد،اما عاطفه به حالت های ناپایدار و واکنش های کوتاه مدت گفته می شود .
۲-۹-۴نفس:در علوم و فرهنگ اسلامی علم النفس در مفهومی معادل شخصیت به کار رفته،منتهی در این زمینه دو خط حرکت وجود داشته است. یکی خط وابسته به منابع اصیل مذهبی چون قرآن و دیگری آرای و عقاید دانشمندان اسلامی(گروسی فرشی ،۱۳۸۰).
۲-۱۰ روان شناسی رشد شخصیت:
فرم در حال بارگذاری ...